گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 42
الگوهایی براي چگونه بودن- 2






قسمت دوم خصال یاران مهدي(ع) سیدمصطفی علامه مهري اشاره: در قسمت اول این مقاله که به بررسی خصال یاران حضرت
مهدي(ع) اختصاص دارد، شما با تعدادي از ویژگیهاي این بزرگمردان آشنا شدید، از این قسمت نیز برخی دیگر از ویژگیهاي
آنها را بررسی میکنیم. - 10 عبادت یاران مهدي(ع) عبادت نزدیک?ترین راه رسیدن به خداست. راه رشد و کمال و ترقی
مخلوقات در پیمودن این طریق است و خداوند عالم هدف آفرینش را عبادت اعلام می?دارد: و ما خلقت الجنّ والأنس الاّ
لیعبدون. 1 و جن و انس را نیافریدیم جز براي آنکه مرا بپرستند. عبادالرحمن کسانی هستند که همه چیز را در راه خدا و براي خدا و
از خدا می?دانند به همین سبب، اعمال، افکار و رفتار آنها رنگ و جلوه عبادت به خود می?گیرد و زندگی و تلاش آنها براي
رسیدن به معبود است. لذا آتش عشق به معشوق و معرفت به ذات باري?تعالی خواب را از دیدگان آنان ربوده است. چنان که
صفحه 34 از 68
اشاره شد یاران مهدي(ع) مردانی هستند که شب هنگام زمزمه تلاوت قرآن و ذکر مناجاتشان، همچون صداي زنبوران عسل درهم
پیچیده و هیبت الهی آنها را به قیام واداشته و بامدادان سوار بر مرکبها میشوند؛ آنان راهبان شب?اند و شیران روز. 2 گفتیم که همه
این عبادتها و نیایشها، رشادتها و شهادتها و... از ایمان یک فرد مؤمن سرچشمه می?گیرد و هر چه ایمان فزونی یابد، این اعمال نیز
فزونی خواهد یافت. از این رو نه تنها جهاد و تلاش یاران آن حضرت، آنان را از عبادت و راز و نیاز به درگاه الهی باز نمی?دارد،
بلکه این تلاشها سبب می?گردد تا حلاوت ایمان را بیشتر بچشند. همه رفتارهاي خود را رنگ و جلوه?اي الهی دهند که چه رنگی
بهتر از رنگ الهی: صبغۀ الله و من احسن من الله صبغۀ و نحن له عابدون. 3 [این است] نگارگري الهی؛ و کیست خوش نگارتر از
خدا؟ و ما او را پرستندگانیم. - 11 اطاعت از رهبري و ایمان به او امامت و رهبري، از ارکان اسلام و محور همه کارها، اعم از
عبادي و غیر عبادي، است و به تعبیر رساي امیر مؤمنان(ع)، امام همچون محور سنگ آسیاب است: محلی عنها محل القطب من
الرحا. 4 جایگاه من در حکومت، جایگاهی چون محور سنگ آسیاب است[? که بدون آن آسیاب نمی?چرخد]. همه اعمال فردي
و اجتماعی به نوعی وابسته به امامت و اعتقاد به آن است. اعتقاد به این امر، موجب شد که مسلمانان صدر اسلام با پیروي از
پیامبر(ص) و با به کار بستن اوامر و پرهیز از نواهی او، تمدن بزرگ اسلامی را پی?ریزي کنند، چنان که خداوند به آنان فرموده
بود: و ما اتاکم الرّسول فخذوه وما نهاکم عنه فانتهوا. 5 آنچه را که پیامبر براي شما آورد، بگیرید (و عمل کنید) و آنچه را که
بازداشت، خودداري ورزید. بعد از رسول خدا(ص) شیعیان مکلف?اند که با اهل بیت نیز چنین باشند. به همین دلیل یاران حضرت
حجت(ع) در بالاترین حد اطاعت پذیري از امام خویش?اند. اطاعت اینان نه از روي اجبار، بلکه عاشقانه است. یاران آن حضرت
چنان ایمان به او دارند که حتی با مسح زین اسب او، تبرك و شفا می?جویند: یتمسحون بسرج الامام(ع) یطلبون بذلک البرکۀ. 6
آنان براي اجراي دستورات مولایشان شب و روز نمی?شناسند و به گاه خطر، جانشان را فداي او می?کنند. آنان مطیع?تر از کنیز
براي مولایشان هستند: و یحفّون به یقونه بانفسهم فی?الحروب و یکفونه ما یرید... هم أطوع له من الأمۀ لسیدها 7 آنان تا زمانی که
خداوند راضی نشود، دست از شمشیرهایشان برنمی?دارند: لایکفون سیوفهم حتی یرضی ?الله عزّوجلّ. 8 این همه به سبب آن است
که یاران مهدي(ع) شیعه راستین او هستند و چنان در ولایت او ذوب شده?اند که صفاتشان همچون افعال و صفات آن حضرت
است. - 12 اتحاد و برادري و یاري و لطف خدا نیز با کسانی است که اتحاد و همبستگی دارند؛ چنانکه گفتهاند: یدالله مع الجماعۀ.
و نیز خداوند متعال در قرآن کریم مسلمانان را به اتحاد و یگانگی امر می?فرماید: و اعتصموا بحبل? الله جمیعاً ولا تفرقوا. 9 به
ریسمان الهی چنگ بزنید و متفرق نشوید. از روایات استفاده می?شود که اصحاب حضرت حجت(ع) از نژادها و مناطق مختلف
عالم هستند، چنان که امام صادق(ع) می?فرمایند: فیصیر إلیه أنصاره من أطراف الأرض، تطوي لهم طیّاً حتی یبایعوه. 10 یاران
حضرت مهدي(ع) از سراسر گیتی به سوي او می?شتابند و زمین زیر پاي آنان بسان طوماري، درهم پیچیده می?شود تا هر چه
سریع?تر به مکه برسند و با آن حضرت بیعت کنند. از سوي دیگر همه آنها، جز اندکی، جوان، پرقدرت و با نشاط هستند. با اینکه
این ویژگیها زمینۀ بسیار مساعدي براي بروز اختلاف و پراکندگی است، ولی هیچ تأثیر منفی در همدلی و برادري یاران آن حضرت
نخواهد داشت و چنان رفتار برادرانه?اي با هم دارند گویا فرزندان یک پدر و مادر می?باشند: ان أصحاب القائم، علیه السلام، یلقی
بعضهم بعضاً کأنّهم بنوأب و أم. 11 آري یاران امام زمان(ع) چنان منیتها و خودخواهیها را در زیر آسیاب تهجد خرد کرده و ذوب
در محبوب خود شده?اند که دیگر خودي نمی?بینند تا زمینه?ساز اندیشه?هاي شیطانی و اختلاف?انگیز گردد. لذا همه یک دل
به دنبال رهبر واحد براي هدف واحد و وارسته از هرگونه وابستگی دنیوي قدم برمی?دارند و راه هرگونه وسوسه?هاي اختلاف
برانگیز را بر شیطان درونی و بیرونی بسته?اند. - 13 فروتنی در عین صلابت یاوران مهدي(ع) با وجود قدرت فوق?العاده خود، که
طبق روایات هر یک نیرویی برابر چهل مرد دارند، قهرمانانی، فروتن، خود ساخته و برخوردار از ارزشهاي اخلاقی و انسانی?اند و
هرگز مغرور قدرت جسمانی و موقعیت اجتماعی و سیاسی خود نمی?شوند و در مقابل مؤمنان سرتعظیم فرود می?آورند: أذلّۀ
صفحه 35 از 68
علی ?المؤمنین. 12 ولی در مقابل کافران مشرکان و کج?اندیشان سر فراز، سرسخت و خشن هستند: أعزة علی?الکافرین. 13
اصحاب امام زمان که وجودشان لبریز از ایمان به خدا است و در عبادت و عبودیت کم?نظیرند، نه به آفت غرور و مستی گرفتار
می?شوند و نه از شمار اندك همراهان، در مراحل نخستین قیام و ظهور آن حضرت، احساس وحشت و تنهایی می?کنند؛ زیرا انس
و ارتباط عمیق و خالصانه با آفریدگار جهان، از یک?سو، چنان قدرت روحی و توسعه وجودي به آنها داده است که راه هرگونه
ترس و وحشتی را می?بندد و از سوي دیگر، از پیروزیهاي پی در پی خویش دچار غرور و تکبر نمی?گردند؛ چرا که انجام
هرگونه کار نیک را وظیفه خویش و توفیقی از خدا می?دانند. - 14 شجاعت صفتی که به صراحت در روایات براي اصحاب امام
زمان(ع) بر شمرده شده، شجاعت است. شجاعت صفتی ذاتی است و لوازمی دارد که با وجود لوازم آن، این صفت نیز حاصل
می?شود و یاران آن حضرت همه لوازم شجاعت را در خود جمع کرده?اند. در اینجا به برخی از آنها اشاره می?شود: الف) ترسو
نبودن: ترس از خصلتهاي مذموم است و از ضعف ایمان و ناتوانی نفس نشأت می?گیرد: شدة الجبن من عجز النفس و ضعف
الیقین. 14 زیادي ترس از ناتوانی نفس و ضعف یقین است. از آنجا که روح امید از شخص ضعیف النفس و ضعیف الایمان رخت
بربسته است و یقین به رحمت الهی و پاداش روز جزا ندارد، همواره در نوعی ترس به? سر می?برد، او ترس از آن دارد که هر
لحظه این دفتر عمرش بسته شود و به دیار نیستی کوچ کند. به خلاف او، شخص مؤمن، در اقیانوسی از امید به?سر می?برد و چون
در همه مشکلات به قدرت بی?انتهاي خداوند تکیه دارد و به این یقین رسیده است که: و لله العزّة و لرسوله و للمؤمنین. 15 عزت، از
آن خدا، رسول او و مؤمنان است. از این رو، روا نمی?بیند ضعف و ترس به خود راه دهد، بلکه ترس را مایه ننگ و نقص خود
می?داند و از آن دوري می?گزیند. چنانکه امام علی(ع) میفرماید: احذروا الجبن فأنّه عاد و منقصۀ. 16 از ترس دوري گزینید که
ترس مایه ننگ و نقصان است. به همین دلیل است که یاران مهدي(ع) که قلبشان مالامال از عشق به خدا و یقین به روز جزا و یاري
پروردگار است؛ از هیچ?کس هراسی به دل راه نمی?دهند. ب) عشق به شهادت: آرزوي مرگ یکی از راههاي شناخت افراد با
ایمان و راستگو، از دیگران است. چنان که خداوند خطاب به یهودیان فرمود: قل یا أیّها الذین هادوا إن زعمتم أنکم أولیاء الله من
دون الناس فتمنّوا الموت أن کنتم صادقین. 17 بگو: اي یهودیان! اگر می?پندارید که (فقط) شما دوستان خداوند هستید نه سایر
مردم، پس اگر راست می?گویید آرزوي مرگ کنید. انسان مؤمن که همواره در مسیر رضایت خداوند گام زده و در آرزوي
رسیدن به بهشت الهی است، نه تنها از مرگ واهمه ندارد، بلکه چون مرگ را پلی براي ورود به آن جهان می?داند، دوست دارد
هر چه زودتر از آن بگذرد تا وعده?هاي خداوند را ببیند. حضرت علی(ع) درباره چنین مؤمنانی می?فرماید: لولا ألاجل الّذي کتب
الله علیهم لم تستقر أرواحهم فی اجسادهم طرفۀ عین شوقاً الی الثواب و خوفاً من العقاب. 18 و اگر نبود اجل معینی که خداوند براي
آنها مقرّر داشته، روحیاتشان به اندازه یک چشم برهم?زدنی از شوق پاداش و از ترس کیفر در جسمشان قرار نمی?گرفت. یاران
حضرت مهدي(ع) ایمان به راه و هدف آن حضرت دارند؛ به او عشق می?ورزند؛ و همه هستی?شان، فانی در وجود او است و
عاشق شهادت در راه وي هستند. یدعون الشهادة و یتمنون أن یقتلوا فی سبیل?الله. 19 همواره شهادت و کشته شدن در راه خدا را
آرزو می?کنند. ج) قوت قلب: از دیگر نشانه?هاي شجاعت، قوت قلب است. این نشانه نیز در یاران حضرت مهدي(ع) وجود دارد
و در روایات مختلف از آن به قلب آهنین تعبیر شده است؛ از جمله این دو روایت: کانّ قلوبهم زبرالحدید 20 قلبهایشان چون
پاره?هاي آهن [محکم و نفوذناپذیر] است و... إنّ قلب رجل منهم أشدّ من زبرالحدید. 21 دل مردي از آنان محکم?تر از پاره?هاي
آهن است. با وجود این، دلی به لطافت نور دارند و دل استوارشان بسان قندیلهاي نور می?درخشد: کانّ قلوبهم القنادیل. 22 د) قوت
جسم: روشن است که شجاعت اگر با قدرت جسمانی همراه نباشد، نتیجه?بخش نخواهد بود. از این?رو قدرت جسمانی، از لوازم
شجاعت محسوب می?شود. یاران حضرت مهدي(ع) این ویژگی را نیز دارند. در روایات آمده است که: فإنّ الرجل منهم یعطی قوة
اربعین رجلًا. 23 به هر مردي از آنان، قدرت چهل مرد داده می?شود. از برخی روایات استفاده می?شود که لازمه آن مبارزه عظیم،
صفحه 36 از 68
ریّان بن « این است که مردانی با قدرت جسمانی فوق?العاده به آن امر اقدام می?کنند. امام علی بن موسی?الرضا(ع) در پاسخ
که پرسید شما صاحب این امر هستید؟ فرمود: من صاحب این امر هستم. لکن من آن کسی نیستم که زمین را پر از عدل و » صلت
قسط می?کند، چنان که پر از جور و ستم شده بود. من چگونه می?توانم با این ضعف جسمانی?ام، زمین را پر از عدل و قسط
کنم؟ قائم، آن کسی است که وقتی خروج می?کند، با این که سن زیادي دارد، جوان است و بدن او قوي است. حتی اگر دستهاي
مبارکش را به طرف بزرگ?ترین درخت دراز کند و آن را به طرف زمین آورد، می?آورد و می?شکند؛ اگر صیحه?اي بین
کوهها زند از فریاد او کوهها درهم می?ریزند... 24 حال به سخن اصلی خود، یعنی شجاعت یاران آن حضرت باز گردیم. با این
اوصاف است که آنان در شجاعت نیز بی?نظیرند. آنها چون سدي محکم، شمشیري برنده و رکنی استوار هستند تا آنجا که امام
صادق(ع) در این زمینه میفرماید: اینکه حضرت لوط(ع) هنگام رویارویی با قوم خود، می?فرمود: اي کاش مرا قوتی و یا
پناهگاهی امن و استوار می?بود که از شر شما محفوظ می?ماندم. همان آرزوي داشتن قدرت قائم ما و استواري یارانش است؛ چرا
که هر کدام از آنها قدرت چهل مرد را دارند. دلهاي آنها از پاره?هاي آهن محکم?تر است. اگر بر کوهها بگذرند کوهها درهم
فرو می?ریزند و دست از شمشیرهاي خود برنمی?دارند تا آنکه خداي تعالی راضی شود. 25 تشبیه قلب به پاره آهن یا به قطعات
سنگ، براي تأکید بر عظمت و شهامت آنها و نفی هرگونه ترس و وحشت از قلبهایشان است. به?کارگیري واژه?هاي شمشیر و
نیزه، نشانه توان بالا و فعالیت مؤثر آنها است؛ به این معنا که آنها در مبارزه، دلیرتر از شیر و برنده?تر از نیزه هستند. همچنین آنجا
مقصود قدرت فوق?العاده ایشان است. از پاره?اي ،« به هر فردي از آنها نیروي چهل مرد داده می?شود » : که امام می?فرماید
روایات برمی?آید که این قدرت و شجاعت فوق?العاده یاران حضرت مهدي(ع) بر اثر تصرف ولایی آن حضرت پدید آمده است
و همه افراد با ایمان داراي چنین قدرتی خواهند شد؛ همچنان که آمده است: وضع یده علی رؤوس العباد فلایبقی مؤمن الاصار قلبه
اشد من زبرالحدید و اعطاه?الله عزّوجلّ، قوة اربعین رجلًا. 26 او دست مبارکش را بر سر بندگان خدا می?گذارد. پس در این
هنگام مؤمنی نیست، مگر آن که قلبش از پاره?هاي آهن محکم?تر گردد و خداوند عزّوجلّ قدرت و نیروي چهل نفر به او عطا
فرماید. - 15 جوان بودن بیشتر یاران حضرت مهدي(ع) جوان می?باشند و تعداد یاران سالمند او، بسیار اندك است. حضرت
علی(ع) در اشاره به این نکته فرموده است: إنّ أصحاب القائم شباب، لاکهول فیهم إلاّ کالکحل فی? العین أو کالملح فی? الزاد و
أقلّ الزاد الملح. 27 یاران حضرت قائم همگی جوان هستند و سالخورده?اي در میانشان نیست، مگر بسان سرمه در چشم یا نمک در
غذا، و کمترین توشه همراه انسان نمک است (کنایه از مقدار بسیار اندك پیران). این که چرا بیشتر یاران آن حضرت، جوانان
هستند، شاید علل گوناگونی داشته باشد. ممکن است یکی از این علل، روحیه پاك و بی?آلایش جوان باشد که با صراحت، حق
را مطالبه می?کند و در راه رسیدن به حق، پاکباز است. جوان با شور و نشاط، به دنبال انجام مسؤولیت خویش و شیفته فضایل و
سیرت زیباي حضرت مهدي(ع) است. از سوي دیگر، انسان در سنین جوانی قابلیتها و استعدادهاي روحی و جسمی بیشتري دارد. با
این اوصاف، آیا جاي تعجب است که یاران آن حضرت، جوانان باشند؟ - 16 خونخواهی حسین(ع) فاجعه خونبار کربلا از حوادث
بسیار مهم و جگرخراش و فراموش نشدنی تاریخ بشري است و با وجود گذشت قرنها، هنوز گرمی عشق به امام حسین(ع) و یارانش
در دل شیعیان و حق?طلبان جهان سرد نگردیده است. چه: إنّ لقتل الحسین، علیه السلام، حرارة فی قلوب المؤمنین لاتبرد أبداً. 28
کشته شدن امام حسین(ع) حرارتی را در دلهاي مؤمنان ایجاد کرده که هرگز سرد نمیشود. چنان که گویی حادثه عاشورا همین
دیروز، رخ داده است. ناگفته، آشکار است که حضرت مهدي(ع)، که اسطوره ظلم ستیزي و حق?طلبی است، قلبی آتشین?تر از آن
حادثه دارد و در سوگ جدش شبانه?روز اشک?ریزان است چنان که در زیارت ناحیه مقدسه آمده است: فلئن أخّرتنی الدهور و
عاقنی عن نصرك المقدور ولم اکن لمن حاربک محارباً و لمن نصب لک العداوة مناصبا، فلأندبنّک صباحاً و مساءاً ولابکین لک
بدالدّموع دماً. 29 یا جداه! اگر روزگار مرا به تأخیر انداخت و مقدرات الهی مرا از یاري تو باز داشت و نبودم تا با آنان که با تو
صفحه 37 از 68
جنگیدند بجنگم و با کسانی که با تو اظهار دشمنی کردند خصومت نمایم، پس (در عوض) شب و روز برایت اشک می?ریزم و به
جاي اشک برایت خون گریه می?کنم. حضرت مهدي(ع) براي گرفتن انتقام خون جدش از وارثان آن جنایت پیشگان لحظه
شماري می?کند. شاید این سؤال به ذهن آید که چرا امام زمان(ع) از فرزندان قاتلان امام حسین(ع) انتقام می?گیرد. این همان
سؤالی است که عبدالسلام بن صالح هروي از امام رضا(ع) سؤال کرد که: چه می?فرمایید در مورد حدیثی که از امام صادق(ع)
روایت شده که وقتی قائم آل محمد(ص) ظهور می?کند، نسل کشندگان حسین را نابود می?کند و آن حضرت فرمود: آري
30 هیچ گناهکاري گناه دیگري را « ولاتزر وازرة وزر أخري » روایت درست است. هروي می?گوید: پرسیدم: پس معناي آیه
متحمل نمیشود. چه می?شود؟ آن حضرت فرمودند: همه سخنان خداوند متعال راست است ولکن ذریّه کشندگان حسین به عمل
زشت پدران خود راضی و دل خوش هستند و بدان می?بالند و افتخار می?کنند و کسی که به کاري رضایت دهد، مانند کننده آن
کار است. از این رو اگر مردي در مشرق به ناحق کشته شود و دیگري در مغرب به آن قتل راضی باشد، در پیشگاه خداوند شریک
قتل است و قائم آل محمد(ص) هنگامی که قیام می?کند، آنان را به خاطر رضایتشان به جنایات پدرانشان کیفر می?کند. 31 از این
رو مهدي(ع) هرگز از فاجعه هولناك خوبنار عاشورا غافل نمی?شود و بی?جهت نیست که یکی از شعارهاي آن حضرت و
17 عالم در تسخیر یاران مهدي(ع) یکی دیگر از ویژگیهاي یاران آن حضرت این است - . یارانش این است: یا لثارات الحسین! 32
که همه موجودات زمینی و آسمانی مسخر آنان هستند. در این زمینه از امام باقر(ع) نقل شده که فرمود: کأنی بأصحاب القائم و قد
أحاطو بما بین الخافقین فلیس فی شیی?ء إلاّ و هو مطیع لهم حتی سباع الأرض و سباح الطیر یطلب رضاهم کل شی?ء حتی تفخر
الأرض علی الأرض و تقول: مرّبی الیوم رجل من أصحاب القائم. 33 گویی می?بینم که اصحاب قائم آل محمد بر آنچه که بین
مشرق و مغرب عالم است احاطه دارند. پس هیچ چیز در عالم نیست، مگر این که مطیع و فرمانبردار یاران مهدي است. حتی
درندگان هوا و زمین، همه در پی کسب رضایت آنها هستند؛ به گونه?اي که قطعه زمینی بر قطعه دیگر به خود می?بالد و به آن
می?گوید: امروز یکی از اصحاب قائم آل محمد(ص) از من گذر کرد. البته چنین نیست که خداوند فقط به عنوان این که آنان از
یاران حضرت مهدي(ع) هستند، چنین کرامتی را عطا خواهد فرمود، بلکه این امر علل دیگري نیز دارد؛ از جمله این که خداوند به
بندگانی که تقوا را پیشه خود سازند و به جز رضایت او سودایی در سر نداشته باشند، چنین عنایاتی خواهد کرد. حکایت زیر، تأیید
این ادعا است. در سفري که امام صادق(ع) از کوفه عازم مدینه بودند، علما و بزرگان، از جمله ابراهیم ادهم و ابن ثوري، آن
حضرت را تا بیرون کوفه مشایعت می?کردند. عده?اي نیز جلوتر از امام حرکت کرده بودند، اما ناگاه شیري درنده راه بر آنها
می?بندد. ابراهیم ادهم می?گوید بایستید تا امام برسد و واکنش او را ببینید. وقتی آن حضرت می?رسد و جریان را به او
می?گویند، آن جناب پیش می?رود و گوش حیوان را می?گیرد و از جلو راه دور می?کند. سپس امام روي به جمعیت می?کند
و می?فرماید: اگر مردم خداوندرا آن?طور که شایسته است بندگی کنند، خواهند توانست بارهاي سنگین خود را با چنین حیوانی
18 نقش زنان در انقلاب حضرت مهدي(ع) طبق روایتی که از امام باقر(ع) به ما رسیده است از 313 تن اصحاب - حمل کنند. 34
حضرت قائم(ع) پنجاه نفر زن می?باشند که در اولین فرصت در مکه خود را به امام می?رسانند. چنان که می?فرمایند: ... و
یجیی?ء إلیه ثلاث مأة و بضعۀ عشر رجلاً فیهم خمسون امرئۀ یجتمعون بمکۀ علی غیر میعاد قزعاً کقزع الخریف. 35 سوگند به
خداوند که سیصد و اندي نفر مرد می?آیند که در میانشان پنجاه نفر زن می?باشد، در مکه همچون ابرهاي پاییزي گردهم جمع
می?شوند، بدون اینکه وعده و قراري داشته باشند. در حدیثی دیگر مفضل بن عمر می?گوید: عده?اي از زنان همراه حضرت
مهدي(ع) هستند. عرض کردم: این بانوان براي چه در کنار حضرت مهدي(ع) هستند؟ فرمود: اینها مجروحان را مداوا می?کنند و
از بیماران جنگی پرستاري می?نمایند، چنانکه در زمان پیامبر اسلام(ص) همراه آن حضرت در جنگها این کارها را بر عهده
داشتند. - 19 نداي آسمانی جبرئیل، آغاز ظهور ظهور خورشید عالمتاب، مهدي موعود(ع)، مقارن با نداي آسمانی جبرئیل امین و
صفحه 38 از 68
در شب جمعه، 23 ماه مبارك رمضان 36 است. با شنیدن این ندا، همه، سراسیمه از خانه?هاي خود بیرون آیند و به خواب رفتگان
بیدار گردند. امام باقر(ع) فرموده است: ینادي من السماء باسم القائم(ع) فیسمع من بالمشرق و من بالمغرب. لایبقی واقد إلا استیقط
ولا قائم إلاّ قعد ولا قاعد إلا قام علی رجلیه فزعاً من ذلک الصوت. فرحم? الله من اعتبر لذلک الصوت فأجاب. فانّ صوت الاول هو
صوت جبرئیل الروح الأمین. 37 فریادگري از آسمان به اسم قائم آل محمد(ص) ندایی می?دهد که همه کسانی که در مشرق و
مغرب عالم هستند می?شنوند. هیچ به خواب رفته?اي نیست، مگر اینکه بیدار گردد و هیچ ایستاده?اي نیست، مگر اینکه بنشیند و
هیچ نشسته?اي نیست، مگر اینکه از ترس بایستد. خدا رحمت کند کسی که آن نداي آسمانی را پاسخ مثبت دهد. این نداي اول
صداي جبرئیل روح?الأمین است. آن حضرت از مدینه منوره ظهور می?کند؛ ولی فاصله ظهور تا قیام جهانی آن حضرت روشن
نیست. خبر ظهور به سرعت در مناطق مختلف منتشر می?شود و به سفیانی، حاکم ظالمی که در آن زمان بر بسیاري از مناطق از
جمله سوریه، اردن و فلسطین سلطه دارد، می?رسد. او سپاهی براي دستگیري حضرت مهدي(ع) به مدینه گسیل می?دارد. اما آن
حضرت به امر الهی از مدینه به مکه مهاجرت می?کند. سپاه سفیانی وارد مدینه می?شوند؛ ولی حضرت را نمی?یابند. از این رو
براي دستگیري ایشان به مکه روي می?آورند که باز هم به حضرت دست نمی?یابند و در بیابان بیداء فرود می?آیند. با خروش
آسمانی، سرزمین بیداء آنها را، به جز سه تن، فرو می?بلعد. امام عصر(ع) وارد مکه می?شوند. روزها و شبها سپري می?گردند تا
اینکه هنگام قیام فرا می?رسد. آن حضرت در حالی که بر خانه توحید، بیت?الله الحرام، تکیه زده است، بعد از حمد و ثناي الهی و
درود خالصانه بر جدّ و پدران بزرگوارش، سخنرانی مهم خویش را خطاب به جهانیان آغاز می?کند. بعد از پیام جهانی حضرت
مهدي(ع) یاران خاص او - که در مناطق و قبایل مختلف جهان پراکنده?اند و تعدادشان 313 نفر است و جزء پرچمداران و
فرماندهان لشکر پر شکوه آن حضرت هستند - سوار بر ابرهاي آسمانی و یا با طی?الأرض، در مکه به هم می?پیوندند و گرد
ایشان حلقه می?زنند. آنان در مسجدالحرام، بین رکن و مقام، با امام و مقتدایشان پیمان می?بندند و آن حضرت نیز در حالی که
20 فرق میان - عهدنامه رسول خدا را که دست به دست از ائمه اطهار(ع) به او رسیده، در دست دارد با آنان عهد می?بندد. 38
اصحاب و انصار آن حضرت میان اصحاب و انصار آن حضرت فرق است. اصحاب همان 313 نفر هستند که امیر مؤمنان و امام
صادق(ع) از آنان به پرچمداران تعبیر کرده?اند. از این نکته معلوم می?شود که آنان از تواناییها، کارآییها، آگاهیها و مدیریتهاي
حکام الله ف? » لازم و بالایی براي فرماندهی و سازمان بخشیدن به نیروي طرفدار حق برخوردارند که امام صادق(ع) از آنان به
4 . محمد جعفر . 3 . سوره بقره، آیه 138 . 2 . محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 52 ، ص 308 . پی?نوشتها : 1 . سوره ذاریات، آیه 56
6 . بحارالانوار، . 5 . سوره حشر، آیه 8 . امامی، محمدرضا آشتیانی، ترجمه و شروع فشرده?اي بر نهج?البلاغه، ج 1، خطبه 3، ص 63
10 . بحارالانوار، ج 52 ، ص 334 ، معجم احادیث الامام المهدي، . 7 . همان. 8 . همان. 9 . سوره آل?عمران، آیه 103 . ج 52 ، ص 308
14 . سیدحسن شیخ الأسلامی: . 12 و 13 . سوره مائده، آیه 54 . 11 . علامۀ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 24 . ج 3، ص 290
.18 . 17 . سوره جمعه، آیه 6 . 16 . هدایۀ العلم، ص 87 . 15 . سوره منافقون، آیه 8 . هرآیۀ العلم فی تنظیم غررالحکم، ص 87
دلهایشان همچون پاره?هاي آهن (نفوذناپذیر و « .20 . 19 . بحارالانوار، ج 52 ، ص 308 . نهج?البلاغه صبحی صالح، ح 193 ، ص 303
22 . المحجۀ، ص 106 ، بحارالانوار، . 21 . المحجۀ، ص 16 ، بحارالانوار، ج 52 ، ص 327 . الحاوي للفتاوي، ج 2، ص 64 ». محکم) است
25 . قال ابو عبدالله: ما کان قول لوط . 23 . همان. 24 . بحارالانوار، ج 52 ، ص 322 ، ح 30 ، حلیۀالابرار، ج 5، ص 257 . ج 52 ، ص 327
لقومه: (قال لو أنّ لی بکم قوة أو آوي الی رکن شدید) الاتمنیا لقوة القائم(ع) ولا الرکن ذکر الاشدة اصحابه فان الرجل منهم یعطی
قوة اربعین رجلًا و ان قلبه لاشد من زبر الحدید ولو مروا بجبال الحدید لتدکدکت [لقلوعوها]، ولا یکفون سیوفهم حتی یرضی?الله
؛ 26 . اعلام الوري، ص 435 . المحجۀ، ص 106 ؛ کمال?الدین و تمام النعمۀ، ج 2، ص 637 ، بحارالانوار، ج 52 ، ص 327 ، ح 44 ». عزوجل
. 27 . غیبت نعمانی، ص 315 ، ب 21 ، ح 10 ؛ فیض کاشانی، نوادرالاخبار، ص 270 . حلیۀالابرار، ج 5، ص 259 ؛ بحارالانوار، ج 52 ، ص 38
صفحه 39 از 68
» و هیچ گنهکاري گناه دیگري را متحمل نمی?شود « .30 . 29 . بحارالانوار، ج 98 ، ص 320 . 28 . جامع احادیث الشیعه، ج 13 ، ص 556
34 . موسی . 33 . نوادرالاخبار، ص 270 . 32 . بحارالانوار، ج 52 ، ص 308 . 31 . البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 87 . اسراء، آیه 15
.36 . 35 . البرهان، ج 2، ص 25 ، بحارالانوار، ج 52 ، ص 223 . خسروي، پند تاریخ، ج 1، ص 46 به نقل از روضات الجنات، ص 577
، 37 . همان. 38 . حلیۀالأبرار، ج 5، ص 310 ؛ اختصاص، ص 256 ؛ معجم احادیث الامام المهدي، ج 4 . بحارالانوار، ج 52 ، ص 230
مهدي موعود یارانی اینگونه « 40 . لازم به ذکر است که در تدوین این نوشتار از کتاب . 39 . بحارالانوار، ج 52 ، ص 326 . ص 43
تألیف نگارنده نیز بهره گرفته?ایم و براي مطالعه بیشتر می?توانید به این کتاب مراجعه فرمایید. ،» دارد
جهان در بحران- 2
معضل جهانی سلامت گزارش سازمان بهداشت جهانی - ژنو اشاره: شاید در هیچ دوره از دورانهاي بیشماري که کره خاك در
عمر طولانی خود شاهد آنها بوده، چون عصر ما، جهان این گونه دستخوش بحرانها و التهابهاي گوناگون و فراگیر نبوده است؛
بحرانهاي سیاسی، اقتصادي، فرهنگی، اخلاقی، زیست محیطی و... . فقط کافی است یکی از روزنامه هاي صبح یا عصر را ورق
بزنید تا در صفحات مختلف آن با نمودهاي مختلفی از این بحرانهاي فزاینده روبه رو شوید. جنگ، نبردهاي داخلی، کودتا، نسل
کشی، جنایت علیه بشریت، تروریسم، قاچاق زنان و کودکان، تجارت مواد مخدر، قحطی، گرسنگی، فقر، شکاف طبقاتی، قتل،
جنایت، ناامنی، آدم ربایی، شکنجه، روسپیگري، هم جنس بازي، سقط جنین، گرم شدن کره زمین، کمبود منابع آب، خشکسالی،
زلزله، بیماریهاي کشنده و... سرفصل خبرهایی است که هر روز از گوشه و کنار جهان مخابره می شود. راستی چه اتفاقی افتاده
است؟ بشر در چه باتلاق خود ساخته اي گرفتار آمده که هر چه بیشتر دست و پا می زند بیشتر در آن فرو می رود؟ آیا براي این
بحرانهاي فراگیر جهانی می توان پایانی تصور کرد؟ آیا بشر متمدن خواهد توانست راهی براي برون رفت از این بحران پیدا کند؟
آیا این همه بحران و التهاب، این همه ظلم و بی عدالتی، این همه فساد و تباهی، این همه... براي بازگشت انسان از راهی که براي
اراده جهان در پیش گرفته کافی نیست؟! آیا وقت آن فرا نرسیده که بشر این فرموده پروردگار حکیم را مورد توجه قرار دهد که:
ظهر الفساد فی البرّ و البحر بما کسبت أیدي الناس لیذیقهم بعض الذي عملوا لعلّهم یرجعون. 2 به سبب آنچه دستهاي مردم فراهم
آورده، فساد در خشکی و دریا نمودار شده است، تا [سزاي] بعضی از آنچه را که کرده اند به آنان بچشاند، باشد که بازگردند.
آري، وقت بازگشت فرا رسیده است. دیگر وقت آن رسیده که بشر با اعتراف به عجز و ناتوانی خود در مهار این بحرانها و اظهار
که تنها نجات بخش او از این همه ظلم و فساد و تباهی است - سر به آستان پروردگار - « ولیّ خدا » پشیمانی از پشت کردن به
خویش ساید و ناله سر دهد که: خداوندا! به سبب آنچه دستهاي مردم فراهم آورده، فساد در خشکی و دریا نمودار شده است، پس
ولیّ خود و پسر دختر پیامبرت را - که همنام رسول توست - بر ما آشکار ساز، تا آنکه همه مظاهر باطل را نابود سازد و حق را
تقدیم شما خوانندگان عزیز می شود، نمادهاي مختلف « جهان در بحران » ثابت گرداند. 3 در سلسله مقالاتی که از این پس با عنوان
بحرانهایی که امروز جهان با آنها دست به گریبان است، مورد بررسی قرار می گیرد تا عمق و گستردگی این بحرانها بیش از پیش
روشن شود و عجز و ناتوانی انسان امروز در مهار آنها افزون از گذشته معلوم گردد. باشد تا از این رهگذر همه ما به ضرورت ظهور
آخرین حجت براي پایان دادن به همه این آشفتگیها، سرگردانیها، رنجها و بلاها واقف و فرج آن حضرت را با همه وجود از
خداوند متعال خواستار شویم. در مقاله پیش رو، که در واقع گزارش سازمان بهداشت جهانی است، شما با یکی دیگر از اابعاد
بحرانهاي فزایندهاي که جان با آن روبروست آشنا میشوید. سخن اصلی این گزارش این است که: اگر چه علم پزشکی جدید در
سالیان گذشته به واسطه مقابله با برخی بیماریهاي عفونی و همه گیر و گاه ریشه کنی آنها همواره به خود بالیده، اما ظهور مجدد
این نوع بیماریهاي به ظاهر نابود شده و نیز پیدایش برخی بیماریهاي جدید، پزشکی و نیز حوزه سلامت بشري را با چالشی جدي
صفحه 40 از 68
مواجه ساخته است. این گزارش را با هم میخوانیم. تا چندي پیش، نوعی خوش بینی حکایت از آن داشت که مبارزه طولانی مدت
بشر براي به کنترل درآوردن بیماریهاي عفونی، تقریباً با موفقیت به پایان رسیده است. دیگر آبله ریشه کن شده است و فلج اطفال،
جذام، چاگاس و کزاز در نوزادان در آستانه نابودي کامل قرار دارد. همچنین آمارها حکایت از آن دارد که هشتاد درصد کودکان
جهان در سالهاي اخیر در برابر تعدادي از بیماریهاي کشنده، مصونیت یافته اند و داروهاي ضد میکروب تولید شده، به نحوي مؤثر،
بیماریهاي عفونی بی شماري را به کنترل درآورده اند. اما این گونه خوش بینیها هم اکنون در حال رنگ باختن اند؛ زیرا بررسیها
بیانگر آن است که همه ساله به رغم این گونه تلاشها، باز هم حیات بشر با مرگ میلیونها نفر در اثر برخی از این گونه بیماریها
همراه شده است. بنابراین نه تنها مبارزه براي به کنترل درآوردن این بیماریها پایان نیافته، بلکه به مرحله اي بحرانی نیز رسیده است.
هم اکنون، بیماریهاي عفونی به عنوان مهم ترین عامل مرگ و میر در سراسر جهان شناخته می شوند، به طوري که حداقل 17
میلیون از 52 میلیون مورد مرگ سالانه جهان را به خود اختصاص داده است. علاوه بر این جمعیت 17 میلیونی که حدود 9 میلیون
5 میلیارد نفري جهان نیز در معرض بسیاري از بیماریهاي بومی / نفر آنها را کودکان تشکیل می دهند، بیش از نیمی از جمعیت 72
قرار دارند. در حال حاضر، بیماریهایی همچون وبا که تصور می شد از لحاظ جغرافیایی محدود شده اند، در مناطقی که به عنوان
مناطق ایمن شناخته می شوند، دوباره در حال شیوع و گسترش است. اگر چه تعدادي از بیماریهاي عفونی به طور کامل به کنترل
درآمده اند، اما برخی بیماریها همچون مالاریا و سل که همواره در گذشته نیز به عنوان بزرگ ترین دشمنان بشریت شناخته می
شدند، دوباره ظاهر شده اند و مبارزه اي دیگر علیه آنها از سر گرفته شده است. اهمیت کنترل بیماریهاي عفونی، زمانی آشکار می
گردد که دریابیم نقش عوامل عفونی در گسترش تعداد قابل توجهی از انواع سرطانها کاملًا اثبات شده است. بیماریهاي جدید؛
تهدیدهاي جدید همراهی بیماریهاي جدید و نوظهور با گسترش سریع عوامل مقاوم در برابر آنتی بیوتیکها و نیز افزایش میزان
حشرات ناقل مقاوم در برابر حشره کشها، به چالشهایی رعب آور براي سلامت بشریت تبدیل شده اند. بیماریهاي جدید از ایدز
گرفته تا بیماریهاي معمولی، همه و همه با عفونتهاي ویروسی در ارتباط هستند. از آنجا که در بسیاري از این گونه بیماریها، منبع
عفونت هم چنان ناشناخته مانده است، در نتیجه راه معالجه خاصی نیز تا کنون براي آنها یافت نشده است. هم اینک ظهور نوعی
مقاومت علیه آنتی بیوتیکها در محیط بیمارستانها در سراسر جهان به پدیده اي تهدید کننده براي کارکنان حاضر در این گونه
محیطها تبدیل شده است. در چنین شرایطی است که بسیاري از آنتی بیوتیکهاي قوي، بی اثر شده اند و این معضل زمانی تشدید می
شود که داروهاي جدید محدودي در حال جایگزین شدن آنها است. واقعیت آن است که در چنین مبارزه اي این میکروبها از
بشریت پیشی جسته اند و هر لحظه نیز فاصله بین توانایی آنها در مسیر جهش یافتن و تبدیل به گونه هاي مقاوم در برابر داروها و
توانایی بشر براي مقابله با آنها در حال افزایش است. اینها نمونه هایی از رویدادهایی است که در روند کنترل بیمایهاي همه گیر در
حال ظهور و بروز است؛ روندي که به رغم کشف آنتی بیوتیکها، گسترش واکسیناسیون، توسل به مجموعه اي از اقدامات بهداشتی
و نیز درك بهتري از ماهیت بیماریهاي عفونی، باز هم ادامه دارد. بهاي یک شکست ظهور مجدد بیماریهاي عفونی، زنگ خطري
است که حکایت از آن دارد که در صورت عدم دستیابی به راهکارهاي جدید، امنیت جهانی در حوزه سلامت و رفاه با تهدیدي
جدي روبرو خواهد شد. این گونه بیماریها، خواه در مناطق خاصی ظهور یابند، همچون مالاریا و تب دنگ که در کشورهاي در
حال توسعه رواج بسیاري یافته اند، و خواه گستره اي جهانی را به خود آلوده سازند، همانند هپاتیت و یا بیماریهایی چون ایدز که از
طریق تماس جنسی قابل انتقال هستند و یا اصلًا بیماریهایی که به وسیله مواد غذایی انتقال می یابند که هم مردم کشورهاي فقیر و
هم مردم کشورهاي غنی را متأثر از خود می سازند، می توانند تهدیدهایی جدي براي سلامت جهانی محسوب شوند. از جمله
بیماریهاي عفونی رایج که امروزه به بحرانهایی در عرصه جهانی تبدیل شده اند، می توان به موارد زیر اشاره نمود: مالاریا: این
بیماري که خطرناك ترین بیماري قابل انتقال از حشرات است، همه ساله 500 میلیون نفر از مردم جهان را مبتلا می سازد و حداقل
صفحه 41 از 68
دو میلیون نفر از این جمعیت را به کام مرگ فرو می برد. عفونتهاي تنفسی: این گونه عفونتها نیز همه ساله حدود چهار میلیون نفر
از کودکان را از پاي درمی آورد. سل نیز که نوعی بیماري قابل انتقال محسوب می شود، همه ساله مرگ حدود سه میلیون نفر را با
خود دارد. نکته قابل توجه درباره این بیماري آن است که یک سوم جمعیت جهان حامل باسیلهایی هستند که به تولید سل می
انجامند. اسهال: این بیماري که عمدتاً توسط آب و غذاي آلوده منتشر می شود، همه ساله 3 میلیون کودك را در سراسر جهان از
پاي درمی آورد. وبا: این بیماري نیز از جمله بیماریهاي همه گیري است که هنوز هم آسیاي جنوب شرقی تا خاورمیانه و نیز
حامل بیماري ایدز و عمدتاً از طریق روابط جنسی در HIV آفریقاي غربی و آمریکاي جنوبی را آلوده خود می سازد. ایدز: ویروس
حال گسترش است. هم اکنون 24 میلیون بزرگسال به این بیماري مبتلا هستند و 4 میلیون نفر نیز تا کنون به واسطه ابتلا به این
بیماري جان باخته اند. تنها در سال 1995 بیش از 330 میلیون مورد جدید از بیماریهایی که محصول روابط جنسی بوده اند،
شناسایی شده اند. هپاتیت: امروزه هپاتیت به عنوان یکی از جدي ترین مشکلات در عرصه جهانی شناخته می شود. هم اکنون
آن هستند و حداقل یک چهارم این جمعیت C هستند و 100 میلیون نفر حامل نوع B حداقل 350 میلیون نفر در جهان حامل هپاتیت
در آینده به واسطه این عارضه کبدي مرگ را تجربه خواهند نمود. تنها در سال 1995 بالغ بر ده میلیون مورد بیمار سرطانی که
باکتریها و انگلها است، شناسایی شدند. برآوردهاي ،(C و B عامل ابتلایشان به سرطان، انواع ویروسها (خاصه ویروس هپاتیت
سازمان بهداشت جهانی حکایت از آن دارد که کنترل بیماریهاي عفونی می تواند از 15 درصد موارد جدید سرطان جلوگیري به
عمل آورد. فقر و گسترش بیماریهاي عفونی فقر در حال گسترش است و از همین رو است که صدها میلیون نفر از مردم به واسطه
شرایط زندگی شان در معرض ابتلا به بیماریهاي عفونی اند. بیش از یک سوم جمعیت جهان، هم اینک در فقر شدید به سر می
برند و تقریباً یک سوم کودکان جهان به سوءتغذیه مبتلا هستند. هم چنین نیمی از مردم جهان از دسترسی منظم به ضروري ترین
داروهاي موجود محروم اند. تداوم افزایش جمعیت جهان، که البته با رشد سریع شهرنشینی نیز همراه شده است، به معناي سکونت
میلیونها نفر در محیطهاي غیر بهداشتی مملو از جمعیت است که در چنین شرایطی کمبود آب سالم و فقدان بهداشت کافی می
تواند زمینه ساز بیماریهاي عفونی گردد. همین تمرکز شدید جمعیت در چنین مناطق شهري است که می تواند به خطر ابتلا به
بیماریهاي تنفسی و نیز بیماریهایی که از طریق آب و غذا قابل گسترش اند، دامن بزند. از سویی دیگر در نتیجه تغییر رفتارهاي
جنسی، انسانها در معرض ابتلاي به بیماریهاي جنسی مختلفی هستند. هم اکنون تقریباً در سراسر جهان همه روزه یک میلیون نفر به
بیماریهاي گوناگون جنسی مبتلا می شوند که عمده آنها را جوانان تشکیل می دهند، بیماریهایی عفونی و همه گیر که در شرایط
دنیاي امروز با گسترش قابل توجهی همراه شده اند. تغییرات شکل گرفته در عرصه تجارت جهانی غذا نیز به خلق شرایطی جدید
براي ظهور و گسترش بیماریهاي عفونی دامن زده است. حمل احشام، نحوه تهیه، تولید و ذخیرة محصولات غذایی، نحوه عرضه و
بالاخره رفتارهاي تغییر یافته در خورد و خوراك بشري از زمینه هاي اصلی این بحران محسوب می شوند. تغییر و تحولات اجتماعی
در گروههاي سنی خاص نیز از جمله عوامل تسهیل ابتلا به بیماریهاي عفونی محسوب می شود. به عنوان مثال می توان به نحوه
گردهم آمدن کودکان در مهد کودکها و یا نحوه نگهداري و زندگی سالمندان در مراکز نگهداري آنها اشاره نمود؛ محیطهایی که
به افزایش خطر ابتلا به این گونه بیماریها کمک بسیاري می کند. گسترش مناطق زیستی بشر، میلیونها نفر را در معرض عوامل
ناشناخته و یا کمتر شناخته شده قرار می دهد. تأثیرات حاصله از تغییرهاي جوي نیز می تواند شرایط مساعدي را براي گسترش
بیماریهاي عفونی به وجود آورد. اگر چه امروزه داروهاي ضد باکتریایی به داروهایی فراگیر تبدیل شده اند، اما در همین حال،
تداوم تکامل و سازگاري میکروبها با محیطزیست نیز هم چنان ادامه دارد؛ به نحوي که همواره شاهد افزایش مقاومت آنها در برابر
این گونه داروها بوده ایم. به دلایل مذکور است که بیماریهاي عفونی به یک چالش جهانی تبدیل شده است؛ چالشی که هزینه
هاي اقتصادي و اجتماعی این بیماریها فراتر از آن است که افراد، خانواده ها و جوامع بتوانند از آن چشم پوشی نمایند. از آنجا که
صفحه 42 از 68
دلایل چنین بحرانی، چند بعدي است، مخاطب ما نبایستی صرفاً به افرادي که فعالیتهایشان در حوزه سلامت بشري متمرکز شده
است، محدود گردد؛ چرا که این بحران، خود محصول معضلاتی سیاسی، اجتماعی و زیست محیطی و از همه مهم تر تا حد زیادي
نتیجه معضل و بحرانی است که به دست بشریت خلق شده و به عنوان محصول جانبی دنیاي مدرن شناخته می شود. برگرفته از:
.93- به نقل از ماهنامۀ سیاحت غرب، ش 8، صص 88 www.twnside.org
عصر طلایی
ن. طیبی آن گاه که زمان ظهور فرا رسد و رهایی بخش جهان از پشت پرده غیبت بیرون آید و رخ نمایاند، خداوند متعال امر او را
در یک شب اصلاح می کند 1 و همه زیباییهاي پس از ظهور، یک به یک آشکار می شود. صبح ظهور وقتی بندگان خدا از خواب
بیدار می شوند دستی بر سر آنها کشیده می شود. به خود می نگرند، به دانسته ها و قدرت فهم و دریافت عقلی خویش، ناگهان می
بینند که نور ایمان در قلب آنان می تابد به درخشندگی خورشید 2 و قدرت و توانی در خویش می بینند باورنکردنی. هر یک
قدرت چهل مرد را پیدا می کنند 3. ایمان و توان، اولین هدیه هایی است که از دوست می گیرند. نشاط و شادمانی چنان بر وجود
آنها سایه می افکند که حتی مردگان نیز در قبر شاد می شوند 4 و از نسیم ظهور آن مرد بزرگ، حیاتی دوباره می یابند. پیش از
این، بندگان خدا پراکنده بودند و هر یک در اندیشه اي متفاوت. پس از ظهور، دستی بر سرهاي آنان کشیده می شود و عقلهاي
« عقل کامل » آنها را به یک سو جهت می دهد 5. افکار آشفته و متفرق جمع می شوند و گویی همه عقلها به یک عقل؛ آن هم
تبدیل می شوند؛ چونان قطره هایی که از سرتاسر کره زمین جمع می شوند و به رودها می ریزند و راههاي دراز را معجزه آسا می
پیمایند تا به دریا ریزند. آنان دیگر قطره نیستند. نام شناسنامه اي آنها از قطره به دریا تغییر می کند و همه یک هویت می یابند؛
دریا، دریاي بیکران. بندگان خدا در آن روز به یک حقیقت می اندیشند و عقربه ذهن و عقل آنها یک نقطه را نشان می دهد و آن
را جایگزین همۀ منیتها میشود. وقتی آن دست « ما » را به کار نمی برد و « من » پیروي از حق و راستی است. دیگر هیچ کس واژه
آسمانی بر سرها کشیده می شود، اخلاق (احلام) 6 مردم کامل می شود. رذایل اخلاقی از وجود آنها رخت برمی بندد و فضایل،
نیکیها و بزرگواري همچون دانه هاي مروارید، صدف وجود آنان را مزین می کند. خشم و شهوت و وهم و بی عدالتی با این مردم
بیگانه می شود و آرامش و وقار و تعادل و عدالت از سیماي آنان هویدا می گردد. آري، روزي که او می آید. بغض و کینه از
دلهاي بندگان می رود و این گونه اخلاق آنها کامل می شود 7. ترس و بخل از شیعیان دور می شود و آرامش و سخاوت جایگزین
آن می گردد. 8 خداوند، مردمان شایسته اي را حاکم خواهد کرد که زمین را پر از عدل و داد می کنند 9 و افراد پست و فاسد را
روي زمین باقی نمی گذارد 10 . اینک مردمان امت اسلام مبهوت این تحول، بر جاي ایستاده و خویش را تحلیل می کنند و سپس به
خانه خود نظر می کنند و می بینند که زنان آنها در خانه ها به کتاب خدا و سنت پیامبرش قضاوت می کنند 11 و چنان چشمه هاي
دانش و حکمت بر سرزمین وجود و ذهن آنها جاري شده است که جز حق و منطق بر زبان نمی رانند. فرهنگ و دانش مردم در آن
روز به اوج می رسد و بدیهی است وقتی بانویی به کتاب خدا و سنت پیامبر او قضاوت کند، انحراف در او راه نخواهد یافت و این
گونه، احساسات زنانه که همواره مانع قضاوتهاي عادلانه بود جاي خود را به استدلال عقلانی و وحیانی و همسویی با کتاب خدا
می دهد و زنان در خانه خویش بر مسند قضاوت می نشینند. پدران و مادران، شگفت زده کودکان خود را می بینند که با مارها و
عقربها بازي می کنند بدون آنکه آزاري به آنان رسد 12 . خدایا! چه شده است؟ طبیعت عقرب نیش زدن است و مار، زهر افشانی!
کجا رفت غریزه حیوانی و طبع وحشی، خشن و گزنده آنها؟! شاید آن امروز خشونت و زهرافشانی و نیش زهرآگین، بی اثر شده
است و یا حیوانات وحشی به مرحله اي از کمال حیوانی دست یافته اند که همزیستی در کنار انسان را تجربه کنند و آنها نیز اهلی
شوند. دنیا به گونه اي دیگر است. صلح و آرامش جایگزین جنگ و خونریزي شده و دوستی و محبت به جاي دشمنی و درنده
صفحه 43 از 68
خویی نشسته است. هرکس در گوشه اي از شهر خویش می بیند که میش و گرگ در یک محل با یکدیگر می چرخند و در کنار
هم زندگی می کنند 13 خوي ددمنشی گرگ و ترس و هراس میش در اینجا دیده نمی شود و این زیباترین نماي صلح در آن عصر
طلایی است. وقتی گرگ چنین آرام و رام می شود چگونه انسان متمدن در اندیشه جنگ و سلطه باشد؟ بنابراین حتی انسانهاي
گرگ صفت نیز در آن روز از سیرت حیوانی خارج شده و با صورت انسانی خویش هماهنگ می گردند. امنیت روانی دلهاي
مؤمنان از ترس خالی شده و قلوب دشمنان آنها آکنده از ترس و وحشت می گردد 14 . همان گونه که خداوند متعال در نبرد بدر با
ایجاد رعب در دل دشمنان و فرستادن فرشتگان براي یاري مسلمانان - که تعدادشان در برابر مشرکان بسیار اندك بود - دلهاي
مؤمنان را از ترس خالی نمود، در زمان ظهور نیز چنین خواهد شد. بیماري ها، اعم از روحی و جسمی بهبود می یابد و ضعفها و
ناتوانی ها به قوت و قدرت تبدیل می شود. توان جسمی یاوران حضرت چنان افزوده شود که از شیر، شجاع تر و از نیزه، برنده تر
شوند به گونه اي که دشمن را با پاها بر زمین افکنند و با دست او را بشکنند 15 ، زیرا هر مؤمنی در زمان ظهور، قدرت چهل مرد را
می یابد و قدرت خداوند نسبت به آنچه در آن روز انجام می دهد بسیار بیشتر است. اهل آسمان و زمین، پرندگان، وحوش و
ماهیان دریاها به خاطر وجود حضرت حجت(ع) شاد می شوند و هیچ مؤمنی دیده نمی شود مگر آن که این شادي و نشاط در قلب
او وارد شده باشد و یا اگر مرده است این نشاط بر قبر او داخل می شود. 16 در آن روز مردم با چهره هاي شادمان و گشاده در سطح
شهر رفت و آمد می کنند و این شادي برخاسته از درون آنهاست. حاصل این نعمت، بهداشت روانی جامعه، سلامتی جسمی و
روحی و نیز تقلیل میزان بزهکاریها، جرمها و آلودگی هاي اجتماعی خواهد بود. شهرها با حضور چنین مردمانی که شادمانه و
عاشقانه زندگی می کنند، طراوتی شگفت انگیز خواهند یافت. گسترش ارتباطات مؤمنان مؤمنان از نظر شنوایی و بینایی قدرت می
یابند و چنان وسعتی در توانایی هاي شنیداري و دیداري آنها ایجاد می شود که بدون هیچ پیک و واسطه اي صداي امام(ع) را می
شنوند و سیماي او را می بینند در حالی که آن حضرت در جایگاه خود قرار دارد 17 . به حکمران و فرمانداري که تحت ولایت آن
18 مؤمنی .« عهد و پیمان و وظایف تو بر کف دستانت نهاده شده و به آنچه می بینی عمل کن » : حضرت قرار دارد گفته می شود که
. که در مشرق است برادر خویش و مؤمنان دیگر را که در غرب هستند می بیند و فاصله ها مانع ارتباط مستقیم آنان نمی شود 19
بنابراین ارتباط مؤمنان آن روز در بالاترین حد است و امکان دسترسی آنان به یکدیگر در کوتاهترین زمان ممکن وجود دارد و این
ارتباط قلبها آنان را به یکدیگر نزدیکتر می کند. برخلاف امروز که گسترش ارتباطات موجب از هم پاشیدگی خانواده ها و دوري
قلبهاي افراد از یکدیگر می شود، آن روز قلبها به عشق یکدیگر می تپد و مؤمنان زنجیروار به یکدیگر پیوسته خواهند بود. امنیت
اجتماعی تقوا و فرهنگ جامعه چنان زیاد می شود که اگر پیرزنی ناتوان از شرق عالم به قصد غرب راه افتد و در این مسیر هیچ
کس او را آزار نمی دهد 20 . یا اگر بانویی دیگر با طراوت و جوانی و شور، طبقی از زیورآلات بر سر دارد و بین عراق و شام
حرکت می کند و در این مسیر که اکنون به برکت ظهور تماماً سرسبز شده است، نه درنده اي به او حمله می کند و نه او از درنده
اي می ترسد 21 و کسی با نگاهش وي را نمی آزارد. 22 نعمت امنیت و آرامش، شهر و دیار را آراسته و ترس از دلهاي مردم زدوده
می شود. به نظر می رسد صفحه حوادث روزنامه ها در آن روز حذف خواهد شد و دیگر چشمهاي مادران با نگرانی و اضطراب به
بدرقه دخترانشان نخواهد رفت. آري، زمین چنان آرام می شود و امنیت چنان در همهجا حاکم میگردد که بانوان بدون اینکه هیچ
مردي آنها را همراهی کند براي اعمال حج به سوي مکه می روند با آرامش تمام حج می گزارند و باز می گردند و هیچ خطري
تهدیدشان نمی کند. 23 گناهانی چون شرابخواري، ربا و زنا از جامعه اسلامی دور می شوند و شر و پلیدي از بین می رود. مردم با
امام خود عهد می بندند که مرتکب سرقت، زنا و قتل نشوند، به مسلمانان دشنام ندهند، احتکار نکنند و از مال یتیمان دوري کنند.
« آرمان شهري » کسی را به ناحق نزنند و مساجد را ویران نسازند. راهها را ناامن نکنند و به خانه هاي مردم هجوم نبرند و این گونه
به وجود می آید که اساس آن بر اعتماد و اعتقاد و آرامش است. دامنه عدالت امیر هستی، حضرت مهدي(ع) به میان خانه هاي
صفحه 44 از 68
مردم راه می یابد همان گونه که سرما و گرما نفوذ می کند 24 و ارمغان این عدالت؛ آرامش، امنیت و عشق است. مردم در آن روز
یگانگی می یابند و با هم یکدل و یکرنگ می شوند. آنها از نعمت برادري و برابري برخوردار خواهند بود به گونه اي که اگر
مسلمانی به چیزي نیاز داشت از جیب برادر مسلمانش برمی دارد و او مانع نمی شود 25 و رنجشی نیز از این برخورد نخواهد داشت.
همه مردم جهان به یک امت تبدیل می شوند که دل به یک امام می سپرند و مشترکات آنها آنقدر زیاد است که به واقع براي
یکدیگر برادري می کنند. هر که با آخرین پیشواي معصوم، امام زمان(ع) بیعت کند و در خدمت آن حضرت درآید و نام وي در
فهرست یاران وي ثبت شود، از هر خطري در امان خواهد بود و با آرامش و امنیت کامل به زندگی خواهد پرداخت. 26 شیعیان در
مسجد کوفه چادر زده و قرآن را همان گونه که نازل شده است به مردم می آموزند و آموزش می دهند 27 و چنان که گفته شد
زنان در خانه هاي خود با استدلال به کتاب خدا و سنت رسول او داوري می کنند. عقل و اندیشه آنان به اوج رشد و بالندگی می
رسد و تفرقه و پراکندگی از امت زدوده می شود و مکارم اخلاق به کمال لازم می رسد، زیرا چنان که گفته شد دست مبارك
حضرت بر سر بندگان خدا کشیده می شود. 28 بدعتها و خرافه ها از جامعه اسلامی زدوده می شود و سنتهاي راستین الهی اقامه می
گردد 29 . امانتداري به کامل ترین شکل صورت می گیرد، یعنی امانتها بازگردانده می شود 30 و خیانت در قاموس آنها واژه اي
بیگانه می شود. ادیان متعدد در لواي اسلام قرار می گیرند و یک دین جهانی براي یک جامعه جهانی برنامه ریزي می کند. جهان
مسیحیت که پیش از این به عیسی(ع) اقتدا می کردند اینک می بینند که عیسی(ع) به حضرت مهدي(ع) اقتدا می کند و آنان نیز
یوسف فاطمه(س) را مقتداي خویش قرار می دهند. این گونه اسلام دین جهانی می شود و فرهنگ اسلامی بر سراسر گیتی سایه
می گستراند. چه زیبا فرمود پیامبر اکرم(ص): امتی که ابتداي آن محمد(ص) و انتهاي آن مسیح(ع) و میانه آن مهدي(ع) است
هرگز نابود نخواهد شد 31 . بیست و پنج حرف باقیمانده از بیست و هفت حرف علم که تا آن روز مستور بوده است در آن زمان
آشکار و منتشر می شود 32 . گره هاي محکم علمی باز شده و حلقه هاي گم شده دانش بشري پیدا می شوند. فرهنگ دینی چنان
توسعه می یابد که ریا از جامعه دور شده و اخلاص جایگزین آن می شود. مردم، گروه گروه و با اشتیاق به برنامه هاي عبادي و
رفتارهاي مشروع و نماز جماعت روي می آورند و از منکرات دوري می کنند و با محبت 33 با امام خود پیمان می بندند. در آن
زمان هیچ بدعتی نیست مگر آنکه از بین رود و هیچ سنتی نیست جز آنکه به پا داشته می شود 34 . در این صورت حق - آن گونه
که باید - در سراسر گیتی گسترده می شود و خرافات و بدعتها و سوء استفاده هاي برخی از شیادان از بین می رود. رفاه اقتصادي
پس از ظهور، صدایی به گوش امت می رسد که: آیا کسی نیازي به مال او (حضرت مهدي(ع)) دارد؟ خداوند قلبهاي امت
محمد(ص) را چنان سرشار از وسعت غنا و بی نیازي می کند که از سرتاسر گیتی تنها یک مرد نزد او می آید و از حضرتش مال
می خواهد. حضرت، وي را نزد خزانه دار می فرستد تا خواسته اش را برآورده سازد. او نزد خزانه دار می رود و به او گفته می شود
که خود به خزانه رفته و هر آنچه می خواهد براي خویش بردارد. مرد می رود و آن قدر طلا و نقره برمی دارد که نمی تواند آنها را
حمل کند. مقدار زیادي از اموال را بر جاي می گذارد و مقداري از آن را به تناسب نیرو و قدرت خویش برمی دارد و خارج می
شود. هنوز چند قدمی دور نشده است که با خود می گوید: من حریص ترین فرد از امت محمد(ص) هستم که به اینجا آمده ام!
سپس مال را به خزانه برمی گرداند و وقتی خزانه دار را می بیند و جریان را باز می گوید، پاسخ می شنود: ما آنچه را که دادیم،
پس نمی گیریم. 35 امت او در نعمت چنان غرق خواهند بود که چشم به هیچ مالی نمی دوزند و خزانه بیت المال سرشار است از
دارایی هایی که راهی براي مصرف آنها نیست. به عبارت دیگر براي مصارف خمس و زکات هیچ موردي یافت نمی شود و فقر از
جامعه آن روز ریشه کن خواهد شد. بی شک خواهید پرسید که چگونه جامعه اي به این درجه از استغنا خواهد رسید. می گویم
که خداوند براي آخرین گنجینه خویش، در خزانه بی انتهایش نعمتهاي ویژه پنهان نموده است. او اراده کرده است تا صالحان را
وارث زمین کند و مهدي(ع)، پدر صالحان است (اباصالح). 36 کشاورزان در آن روز یک مد از هر محصولی می کارند و هفتصد
صفحه 45 از 68
مد برداشت می کنند 37 . یعنی محصولات هفتصد برابر می شود. تعداد دامها و چهارپایان افزایش می یابد و امت اسلام شکوه و
عظمت فراوان می یابد. 38 بدیهی است که بارش چهل روزه نزدیک ظهور و سخاوت زمینهاي کشاورزي و وفور نعمتها، مردم را
ثروتمند و بی نیاز خواهد کرد و این همه به برکت نفسهاي پاك ولیّ خدا بر روي کره زمین است. پیرزنی بر سر خود زنبیلی (کیسه
اي) از گندم می گذارد و به آسیاب می رود، کارگران گندمهاي او راآرد می کنند بدون آنکه اجرت و مزدي از وي دریافت
کنند. 39 از آنجا که قلبها سرشار از غنا و بی نیازي است هرگز از ضعف و ناتوانی دیگران جهت بهره وري بیشتر سوء استفاده نمی
شود، بلکه این گروه بیش از دیگران مورد شفقت و مهرورزي واقع می شوند و در آن روز است که حق به حق دار می رسد و به
امر امام زمان(ع) مردم از توزیع عادلانه و مساوات برخوردار می شوند. افزونه خواهی و ثروتهاي بادآورده و اختلاس و تبعیض
طبقاتی در این جهان هیچ جایی ندارد. در آن روز هیچ زمین زراعی و یا غیر آن از طریق حکمرانان به بستگان و نزدیکانشان اعطا
40 نابود می گردد. از این رو همه مردم به طور مساوي از سرمایه هاي ملی بهره می جویند. مشکل « اقطاع » نخواهد شد و قانون
مسکن و آبادانی زمین در آن روز همه خانواده ها مسکنی خواهند داشت که در آن آرام و قرار می گیرند. گفته شده است که آن
روز، خانه هاي کوفه به رود کربلا متصل می شوند 41 و چنان فاصله شهرها کم و کم تر می شود که گویی همه دنیا یک شهر
است. بیابانهاي خشک و بی آب و علف عراق که در فاصله بین کوفه و کربلا وجود دارند به برکت باران و هدایت آبهاي
سرگردان - که به دستور حضرتش صورت می گیرد - سرسبز و آباد می شوند و خانه هایی در آن زمینها ساخته می شود و
سرپناهی براي بی پناهان مهیا می گردد. آن حضرت فرمان می دهد تا آبراهی از پشت کربلا حفر کنند که تا غرییّن 42 جریان یافته
. و به سوي نجف اشرف سرازیر شود. آنگاه بر سر راه این آب، پلها و آسیابها جریان یافته و به سوي نجف اشرف سرازیر شود 43
این گونه مناطق خشک و صحراها و بیابانها به مناطق مسکونی تبدیل شده و خانه هایی زیبا در دشتها سبز و آباد بنا می شود که
آدمی را به یاد درختان و نهرهاي بهشتی می اندازد. این آبراهها براي سیراب کردن تمامی صحراهاي خشک که به نجف و کوفه
متصل می شوند، حرکت می کنند و به واسطه این جریان حتی صحراي شام و صحراي نفوذ و رفبع الخالی نیز آباد می شوند. بدیهی
است وقتی بیابانهاي تفتیده عراق و عربستان، چنین سبز و آباد می شود و آب در آبراهه ها و آبادیها موج می زند، در کشورهایی
که خود، استعداد و امکانات رویش و آبادانی دارند چه خواهد شد؟ به یقین رویش و بالندگی در این کشورها صد چندان خواهد
شد. سبزي و آبادانی زمین عجیب دیدنی خواهد بود! در آن روز، آسمان پی در پی می بارد 44 . زمین، پیوسته گیاه و سبز می
رویاند به گونه اي که بانویی بین عراق و شام را طی می کند در حالی که قدمهاي خود را فقط بر روي گیاه می گذارد 45 . این
مسأله از آن روي اهمیت دارد که فعلاً صحراي شام و مناطق اطراف آن از نظر تفتیدگی و خشکی در روي کره زمین بی نظیر
هستند و حتی با تکنولوژي بسیار پیشرفته نمی توان این مشکل را حل کرده و به این صحراها حیات بخشید. تنها حضور و ظهور
اوست که حیاتبخش زمین و زمان و هویت بشري است. آسمان، عاشقانه و سخاوتمندانه تر از همیشه برکات و آبشار رحمت خود را
بر سر مؤمنان نثار می کند و بارش رحمت الهی وصف ناپذیر است و زمین، پاره هاي جگر و میوه دل خود یعنی معادن طلا و نقره
اش را به پاي امام و امت او می ریزد و این گونه همه سرشار از بی نیازي و مناعت طبع می شوند. آري ستونهایی از طلا و نقره بر
زمین جلوه گر می شود که چشمها تاکنون چنین سخاوتی را از زمین ندیده بودند و اینک همه چیز چونان رؤیاي طلایی و شگفت
انگیز است. زمین در نهایت سخاوتمندي و گشادگی همه ذخیره ها و بذرهاي نهفته در درونش را تقدیم می کند 46 . نزدیک ظهور
آن یار همیشه جوان و مسافر زمان، چهل روز 47 آسمان هیچ قطره اي در گنجینه خود نگاه نداشته و آبشاري بر زمین جاري می
سازد نگفتنی و زمینهاي مرده اي که با این باران زنده شده اند اینک در صبح ظهور خود را به گیاهان و سبزه ها می آرایند و
خودنمایی می کنند. درختان بار فراوان می آورند و برکت از هر سوي وارد زندگی مؤمنان می شود 48 . مردم چنان غرقه در نعمت
می شوند که تا کنون چنین نبوده است. 49 مؤمنان، زکات مال خویش را بر روي شانه هایشان نهاده و براي سرور هستی، حضرت
صفحه 46 از 68
مهدي(ع) می آورند. آنان چنان وسعت و گشایشی در زندگی می یابند که اگر لطف الهی نبود در پی چنین توسعه اي، مست
نعمتهاي الهی می شدند و از حدود خود تجاوز می کردند. آنها خاضعانه و ارادتمندانه، حقوق را ادا می کنند و این گونه رنگ تیره
فقر و ناداري از جامعه شیعیان حضرت زدوده می شود و رفاه و رزق کریم جایگزین آن می شود. چشمها پر است از نعمت و دلها
سرشار از عشق به منعم و نعمت آفرین. آن روز، شیعیان، خزانه دار و حکمران روي زمین هستند و زمامداري امور در سراسر گیتی
به دست آنان است 50 . ثروت و مکنت و مقام و شهرت در دست آنهاست. مقام و ثروتی که براي اولین بار فسادآور نیست و جز
افزایش اطاعت، رهاوردي نخواهد داشت. اداي حقوق شهروندي و شهرسازي پس از ظهور او به مردم فرهنگ شهروندي را می
آموزد. شهروند زمان ظهور، شهروندي است که تمامی حقوق دیگران را جزء به جزء حفظ و ادا می کند و هرگز کاخ آسایش
خویش را بر ویرانه همنوعان خود بنا نمی کند. به فرمان او تمامی پنجره هایی که رو به خیابانها هستند، بسته می شوند. زیرا این
مسأله موجب ایجاد فساد عمومی می شود و نباید تا انتهاي خانه ها توسط عموم مردم در خیابانها دیده شود. بالکن هایی که در
کوچه ها و خیابانها قرار دارند و قسمتی از راههاي عمومی را گرفته اند، خراب می شوند. بالکنها و پنجره ها باید به سوي حیاط
خانه ها باز شوند نه بیرون از خانه؛ زیرا معابر عمومی مربوط به عابران است و حق آنان مقدم بر دیگران خواهد بود. ناودانهایی که
آب برف و باران را به سوي زمین هدایت می کنند باید به سمت داخل خانه ها باشند تا معابر عمومی دچار مشکل نشوند و عبور و
مرور شهروندان سخت نشود. آب باران و برف هر خانواده اي باید در خانه خود آنها ریخته شود. چاههاي فاضلاب نباید در راهها و
معابر عمومی بنا شوند و مردم باید با همزیستی و محبت و درك متقابل در کنار یکدیگر زندگی کنند. قانون و نظم در سطح شهرها
حاکم می شود. آن حضرت، فرمان می دهد که سواره ها در میانه جاده ها و خیابانها حرکت کنند و پیاده ها در کنار جاده ها ولی
اگر سواره اي از کنار جاده حرکت کرد و با مردي تصادف کرد، دیه اش به عهده اوست. حتی مساجدي که بر سر راههاي عمومی
ساخته شده است خراب می شود و در جاي دیگري از نو بنا می گردد تا هیچ گونه حق شخصی و یا ملی نابود نگردد. خیابانها و
جاده هاي عمومی عریض و پهناور می شوند و حتی پیشگویی شده است که تا شصت ذراع به وسعت آنها افزوده می شود تا وقت
شهروندان در ترافیکهاي وقت گیر ضایع نشده و روح و روان آنها به علت سر و صداهاي سرسام آور و آلودگی صوتی و هوایی
فرسوده نشود 51 . حضرت به فرمانداران خود دستور می دهد که با مردم به عدالت رفتار کنند و حق شهروندان را اداء نمایند. 52 و
چشمان مردم روشن می شود و خشنود می گردند وقتی پاداش صبر خود را از خداوند می گیرند. 53 براي دیدن چنین روزي و
نفس کشیدن در چنان فضایی و براي ظهور همه خوبی ها، نیکی ها و زیبایی ها لحظه ها را می شماریم و شمع ها را روشن کرده و
به انتظار او می نشینیم باشد که چشم هایمان به دیدارش روشن شود و دلها آرام گیرد. ان شاءالله ماهنامه موعود شماره 52 پی
4 . اعلام . 3 . بحارالانوار، ج 52 ، ص 372 . 2 . کمال الدین، شیخ صدوق، ص 652 . نوشتها: 1 . الصراط المستقیم، ج 2، ص 237
.« احکام » است و در برخی « اخلاق » 6 . در بعضی روایات . 5 . کمال الدین، ص 675 ؛ الکافی، ج 1، ص 25 . الوري، طبرسی، ص 435
شاید این تفاوت به خاطر تصحیف است و در هر صورت قابل تفسیر است. 7 . این روایت با تعابیر گوناگون در کتب روایی آورده
یجمع به عقولهم و » شده است. البته از نظر مضمون تفاوتی با هم ندارند ولی در لفظ متفاوت هستند. در بصائرالدرجات ابن صفار
و در « مجمع بها عقولهمو کملت بها احلامهم » آورده شده و در کمال الدین شیخ صدوق والکافی شیخ کلینی ،« اکمل به احلامهم
آورده شده است. از آنجا که سلسله سند روایت صندوق و کلینی و آنچه در « اخلاقهم » . الخرائج و الجرائح راوندي به جاي احلامهم
. 9 . الخرائج می خوانیم یکی است مسلماً در این کلمه تصحیف صورت گرفت. 8 . شرح الاخبار، قاضی نعمان، ج 3، ص 357
، 12 . کتاب الخصال، صدوق، بحار 52 . 11 . همان، باب 13 ، ص 30 . 10 . الغیبۀ، نعمانی، ص 275 . الامالی، شیخ طوسی، ص 382
16 . اعلام . 15 . الغیبۀ، نعمانی، باب 21 ، ج 2، بحار، ج 52 ، ص 372 . 14 . بحار، ج 52 ، ص 372 . 13 . منتخب الاثر، ص 474 . ص 319
17 . روضه کافی، کلینی، 341 (در این روایت قدرت شنوایی و بینایی مستقیماً به خدا نسبت داده شده تا کرامت و . الوري، ص 435
صفحه 47 از 68
، 19 . بحار، ج 52 . خرق عادت محسوب شود بنابراین می توان به امور ارتباطی ظاهري تعبیر کرد). 18 . الغیبه، نعمانی، ص 339
23 . الغیبه، نعمانی، . 22 . عقدالدرر، ص 202 . 21 . همان، ص 316 . 20 . بحارالانوار، ج 52 ، ص 345 . ص 345 ؛ حق الیقین، شبرّ، ص 229
از یکدلی و یگانگی مسلمانان سخن گفته شده « مزامله » 25 . بحارالانوار، ج 54 ، ص 375 . در این روایت با واژه .24 . ج 1، باب 17
29 . عقدالدرر، . 28 . کمال الدین، ص 652 . 27 . الغیبه نعمانی، باب 21 ، ح 3 . است. 26 . علل الشرایع، شیخ صدوق، ج 1، ص 91
.35 . 34 . الارشاد، ص 365 . 33 . همان، ص 211 . 32 . الزام الناصب، ج 2، ص 307 . 31 . همان، ص 198 . 30 . همان، ص 211 . ص 283
37 . عقدالدرر، . 36 . سوره انبیاء( 21 )، آیه 105 . مسند، احمد بن حنبل 7، ج 3، ص 37 ؛ الدرالمنثور، جلال الدین سیوطی، ج 6، ص 57
38 . صدر، سیدمحمد، تاریخ ما بعدالظهور، ص 722 و 102 . (این حدیث با تعابیر دیگري نیز آورده شده است). 39 . الغیبه، . ص 200
42 . دو ساختمان مشهور نزدیک . 41 . بحارالانوار، ج 52 ، ص 333 . 40 . قرب الاسناد، الحمیري القمی، ص 42 . شیخ طوسی، ص 281
45 . بحارالانوار، . 44 . المستدرك علی الصحیحین، ج 4، ص 557 . حیره که از توابع کوفه است. 43 . الغیبه، شیخ طوسی، ص 281
، 49 . الزام الناصب، ج 2 . 47 . ازاول جمادي الثانی تا دهم ماه رجب. 48 . عقدالدرر، ص 211 . 46 . عقدالدرر، ص 206 . ج 52 ، ص 319
52 . تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، . 50 . همان. 51 . الغیبۀ، شیخ طوسی، ص 475 ، ص 498 ؛ الارشاد، شیخ مفید، ص 365 . ص 159
. 53 . منتخب الاثر، ص 473 . ج 10 ، ص 314
شناخت امام(ع) ضرورت هر زمان
آیت الله سید محمد ضیاء آبادي ضرورت طرح بحث امامت به طور مکرّر مسایل مربوط به امامت ابعاد مختلف از آن نظر که ما
اصالت بسیار مؤکدي براي امامت در دین خود قایلیم، باید کثیراً و مکرراً مورد بحث قرار بگیرد. گویندهها بگویند و نویسندهها
بنویسند تا این حقیقت که امالحقایق است در دلهاي ما شیعۀ امامیه و مخصوصاً در دلهاي جوانان و نوجوانان که در شرایط بسیار
لغزندهاي قرار گرفتهاند، رسوخ پیدا کند و باورشان بشود و در جانشان بنشیند که اعتقاد به اصل امامت اصیلترین و اساسیترین
اصول معارف دینی ماست. یعنی اگر این اصل ثابت شد و در دل نشست و دل با این عقیده گره خورد، سایر معارف از توحید و
نبوت و معاد حقیقتدار و سبب نجات ما پس از مرگ میباشند و اگر العیاذ بالله این اصل اختلالی پیدا کرد، دیگر معارف نیز از اثر
خواهند افتاد و در عالم پس از مرگ نجاتبخش نخواهند بود. این حقیقتی است که ما با صدها روایت از رسول خدا(ص) و ائمۀ
اطهار(ع) به دست آوردهایم. از باب نمونه به این روایت توجه فرمایید: اساس دین اعتقاد به ولایت به نقل مرحوم علامۀ
مجلسی(رض) راوي به نام میسر گفت: خدمت امام صادق(ع) رسیدم و گفتم: آقا! من همسایهاي دارم مردي است بسیار عابد و
زاهد متهجد که حالات روحی او براي من اعجاب انگیز است! من شبها در ساعات آخر شب به صداي او از خواب بیدار میشوم
و میبینم در حال مناجات با خداست تا سحر مشغول دعا و نماز و عبادت و تلاوت قرآن است و ... این حال اوست. در میان مردم
هم تحقیق کردهام از نظر صداقت در گفتار و امانت و عدالت در رفتار مورد تأیید و تصدیق همگان است. در مجموع آدمی متدین
و متقی واقعی است. امام همه را گوش داد و بعد در یک جملۀ کوتاه از من سوال فرمود: یعرف شیئا مما انت علیه؟ آیا چیزي از
آنچه را که تو معتقد به آن هستی میشناسد؟ با اصل اعتقاد به ولایت ما آشنایی دارد یا نه؟ توجه میفرمایید که امام روي کدام
نقطه از معارف دینی انگشت گذاشته و آن را پایه و اساس اصلی دین معرفی کرده و سایر حالات روحی و اعمال عبادي را بدون
آن، بیپایه و اساس نشان داده است! راوي گفت: از این جهت تحقیقی نکردهام و اطلاع از این قسمت از عقیدهاش ندارم. گذشت
و سال بعد پس از انجام مناسک حج در مدینه خدمت امام(ع) رسیدم و باز سخن از همسایهام به میان آوردم و حالات روحی و
عبادتش را ستودم. امام(ع) باز همان جملۀ سال گذشته را فرمود: یعرف شیئا مما انت علیه؟ آیا چیزي از آنچه را که تو معتقد به آن
هستی میشناسد و اعتقاد به ولایت ما دارد؟ گفتم: خیر، مولاي من! تحقیق کردم و معلومم شد که از معتقدان به ولایت شما،
صفحه 48 از 68
خاندان رسالت و اهلبیت عصمت نمیباشد. امام فرمود: یا میسر اي البقاع اعظم حرمه؟ کدام نقطه روي زمین از همه جا محترمتر و
داراي حرمت عظیمتر است؟ گفتم : شما بفرمایید. فرمود: ما بین الرکن و المقام، روضه من ریاض الجنه و ما بین القبر و المنبر روضه
من ریاض الجنه... 1 در مکه در مسجد الحرام، آن نقطۀ فاصلۀ بین رکن کعبه [که حجرالاسود در آن نصب شده است] و بین مقام
[ابراهیم] باغی از باغهاي بهشت است و[در مدینه در مسجدالنبی] آن نقطه فاصلۀ بین قبر منور رسول خدا(ص) و بین منبر آن
حضرت باغی از باغهاي بهشت است. اگر خداوند به بندهاي هزار سال عمر بدهد و او تمام این مدت را مابین رکن و مقام و مابین
قبر و منبر پیامبر(ص) به عبادت بپردازد و سرانجام مظلومانه سرش بریده شود و خدا را به غیر ولایت ما دیدار کند، برخدا سزاوار
است که او را به رو در میان آتش جهنم بیفکند. این جمله نیز از رسول اکرم(ص) منقول است: قسم به کسی که جان محمد در
دست اوست.. اگر بندهاي به قدر هفتاد پیامبر عمل صالح بیاورد، اما ولایت من و ولایت اهلبیتم را نداشته باشد، مورد قبول خدا
و « امامت » واقع نمیشود. 2 مراقب دسیسههاي شیطانی باشیم! توجه به این حقیقت لازم است که لبه تیز حربۀ دشمن روي مسألۀ
است و لذا بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) اول هجومی که آوردند به امامت و ولایت بود. در اولین قدم ولی منصوب از « ولایت »
جانب خدا را با دسیسههاي شیطانی کنار زدند! تنها اسم رسول الله و کتاب الله را در دست خود نگه داشتند و در پوشش همین دو
عنوان، تکیه بر مسند ریاست زدند و به مطامع دنیوي خود نایل شدند. چون ظاهر عنوان رسول الله و کتاب الله که مزاحمشان نبود
بلکه راهگشا و دستاویز نیل به منافعشان نیز بود آنچه که مانع کارشان میشد تبیین حقایق وحی قرآنی و اجراي کامل آن بود و این
نیز منحصراً از جانب خدا واگذار به علی و اهلبیت رسول(ع) شده و رسول خدا(ص) هم مکرر میفرمود: انی تارك فیکم الثقلین
کتاب الله و عترتی اهل بیتی... به همین جهت دیدند تنها راه رسیدن به هواهاي نفسانیشان، منزوي ساختن اهل بیت(ع) و کوتاه
کردن دست آنها از دخالت در امور ملت است و این نقشۀ ابلیسی را چنان پیاده کردند که در حکومت بنیامیه مسأله سب و لعن بر
امام امیرالمؤمنین - العیاذ بالله - یک شعار رسمی اسلامی شد و راه تقرب به خدا و نیل به ثواب در روز جزا به حساب آمد!! که
خطیب جمعه پس از حمد خدا و صلوات بر رسول خدا موظف به لعن و سب بر علی بن ابیطالب -نستجیر بالله - بود و اگر
نمیکرد از امامت جمعه عزل و به انواع شکنجهها محکومش مینمودند! در طول مدت حکومت جباران، اهل بیت(ع) یا محکوم به
قتل و اعدام بودند و یا به تبعید و زندان، اکنون نیز میبینیم از هر جا صدایی علیه دین برمیخیزد و فرقهاي به وجود میآید در واقع
از طرق مختلف به شکستن قدرت امامت و ولایت اهل بیت(ع) اقدام میشود. مقصود از نماز در آیه شریفۀ اقامۀ ولایت اینجا به این
تفسیر نورانی از امام امیرالمؤمنین(ع) مربوط به این آیه توجه فرمایید که خدا فرموده است: و استعینوا بالصبر و الصلاة و انها لکبیره
شده « روزه » در روایات تفسیر به « صبر » . الا علی الخاشعین 3 از صبر و نماز یاري طلب کنید و نماز جز براي خاشعان، سنگین است
است ولی: [قرآن ظاهري دارد و باطنی و باطن آن نیز [باطنی تا هفت باطن. 4 با توجه به این حقیقت، در مورد این آیه از امام
« نماز » : امیرالمؤمنین(ع) منقول است: صبر، رسول خدا و نماز، بپا داشتن ولایت من است. و به همین جهت است که خدا فرمود
مفرد آمده که راجع « آنها » تحملش جز بر خاشعان سنگین است. و نفرمود تحمل هر دو (صبر و نماز) سنگین است! یعنی ضمیر در
به صلوه است و تثنیه به صورت إنهما نیامده که راجع به صبر و صلوه باشد و نشان میدهد که از میان صبر و صلوه، تنها تحمل صلوه
بر غیر خاشعان سنگین است، در صورتی که اگر مقصود از صبر و صلوة روزه و نماز باشد بدیهی است تحمل روزه دشوارتر از نماز
است! پس معلوم میشود مقصود از صلوة اقامه ولایت من است. زیرا ولایت است که تحمل آن جز بر خاشعان [که خضوع و خشوع
قلبی در برابر حق دارند] دشوار است.. و خاشعان همان گروه شیعیانند که چشم حق و حقیقت بینشان باز شده و در برابر آن
تسلیمند؛ و این براي آن است که صاحبان مذاهب گوناگون از مرجئه و قدریه و خوارج و دیگران از ناصبیه همگی اقرار به
محمد(ص) دارند و در مورد آن حضرت با هم اختلافی ندارند. و همانها در مورد ولایت من اختلاف دارند و آن را جز گروهی
اندك انکار میکنند [و آن گروه همان شیعیانند] 5 مقصود از نبأ عظیم عم یتساءلون • عن النبإ العظیم • الذي هم فیه مختلفون 6
صفحه 49 از 68
راجع به چه چیز از یکدیگر سوال می کنند؟ از داستان بزرگی که پیوسته در آن اختلاف دارند! در جنگ صفین در شرایط مناسبی،
خود امام امیرالمؤمنین(ع) فرمود: أنا و الله النبأ العظیم الذي فیه اختلفتم و علی ولایته تنازعتم... 7 منم به خدا قسم آن نبأ عظیم که
دربارة آن اختلاف کردهاید و در ولایت او به نزاع با هم برخاستید. روز قیامت آنچه را که [اکنون در دنیا] دانستهابد [و عمدا زیر پا
8 « نهادهاید] آگاه خواهید شد[(و به کیفر انکار آن پی خواهید برد]. یوم ینظر المرء ما قدمت یداه و یقول الکافر یا لیتنی کنت تراباً
روزي که انسان پیش فرستاده خود را میبیند ( آن روز است که) کافر میگوید: اي کاش من خاك بودم! (و زیر پاي ابوتراب
میافتادم) البته (نبأ عظیم) به معانی گوناگون تفسیر شده. مثلا قیامت، قرآن، اصول عقاید، ولایت و علی امیرالمؤمنین(ع) و... مسألۀ
ولایت را باید زنده نگه داشت از ما هم خواستهاند که در احیاء امرشان کوشا باشیم و مسألۀ ولایتشان را زنده نگه داریم. از امام
ابوالحسن الرضا(ع) منقول است: رحم الله عبدا احیی امرنا... 9 خدا مشمول رحمت خود قرار دهد آن کسی را که امر ما را زنده نگه
دارد. گفتم: چگونه کسی امر شما را زنده نگه دارد؟ فرمود: علوم ما را یاد بگیرد و به مردم یاد بدهد اگر مردم سخنان نیک ما را
بشناسند، از ما تبعیت میکنند. امیدواریم ان شاء الله ما را هم به همین عنوان در زمرة خدمتگزاران آستان اقدسشان بپذیرند که:
عادتهم الاحسان و سجیتهم الکرم. 10 نیکی و احسان از عادات و کرم و بخشش از سجایاي ایشان (معصومین(ع)) است. لزوم
شناخت مقام اقدس و اعلاي امام(ع) پس قدم اول، اعتقاد به لزوم اصل ولایت در به دست آوردن حقایق دین در دنیا و تأمین حیات
ابدي در آخرت است. قدم دوم، معرفت و شناخت مقام اعلا و اقدس امام(ع) است؛ در حد امکان و نباید اکتفا به این بشود که فقط
بدانیم اسمش علی، پدرش ابوطالب و مادرش فاطمه بنت اسد، مولدش کعبه و مدفنش نجف است و قربان اسمش رفتن و بوسیدن
قبرش ثواب دارد والسلام. بلکه تا آنجا که ممکن است انسان از فضایل و مناقب آن انوار الهی آگاه گردد و موقعیت و منزلت آنها
را در نزد خدا بشناسد که خدا آن بزرگواران را هادي و راهنما و راهبر به سوي خودش مقرر کرده و جز دست به دامن آن مقربان
درگاه خدا زدن و با قبول تعلیماتشان رو به سوي خدا رفتن راه و وسیلۀ دیگري وجود ندارد. من اتاکم نجی و من لم یاتکم هلک 11
هر که به سوي شما آمد نجات یافت و هر که نیامد، هلاك شد. لزوم معرفت امام(ع) در کنار معرفت خدا همانگونه که معرفت و
شناخت خدا در مسیر بندگی الزامیست، معرفت امام نیز در همین مسیر لازم است. امام امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: اول، معرفت آن
کسی را که عبادتش میکنید در جان خود بنشانید تا اعمالی که با اعضا و جوارح خویش انجام میدهید، تحت عنوان عبادت
معبودي که او را میشناسید نافع به حالتان گردد. 12 شما نماز میخوانید، روزه میگیرید، انفاقات مالی دارید و ... اینها وقتی نافع به
حال شما میباشد و عبادت به حساب میآید که معرفت حضرت معبود در جان شما نشسته و در حد توانایی خود با صفات جلال و
جمالش آشنا شده باشید و او را خالق علیم و حکیم و قدیر سریع الحساب و شدید العقاب بدانید. هر جاکه باشید او با شماست. هو
معکم این ما کنتم. 13 او با شماست، هرکجا که باشید. یعلم خائنه الاعین و ما تخفی الصدور. 14 از نگاه خائنانه چشم و اندیشه پنهان
(مغز و قلب) آگاه است و همه را روز جزا به حساب میآورد و کیفر و پاداش میدهد. میزان، در ارتقا و انحطاط مقامات اخروي
معرفت و شناخت است. هر چه درجۀ معرفت بالا باشد مقام عالی و هرچه درجه معرفت پایین باشد، مقام نیز نازل خواهد بود. مقام
قرب انسان به میزان عقل و درك او نقل شده: مرد عابدي در یک جزیره خوش آب و هوا و سبز و خرم مشغول عبادت بود.
فرشتهاي از خدا خواست مقام قرب او را در عالم بالا مشاهده کند. وقتی ارایه شد؛ دید مقامی بسیار پست و نازل دارد که تناسب با
عبادات شبانه روزي او ندارد! از راز آن جویا شد. دستور رسید به صورت انسانی متمثل شده، نزد عابد برو و با او هم صحبت شود.
آمد و گفت: آمدهام اعمال عبادي شما را از نزدیک ببینم. مدتی گذشت و روزي گفت: اینجا چه جاي خوب و سبز و خرم و
خوش آب و هوا و داراي اشجار و انهار فراوان است! مرد عابد گفت: بله، من خیلی متأسفم که چرا خداي من الاغ خودش را
نمیفرستد اینجا بیاید و این همه علفها را بخورد و ضایع نشود و من هم الاغ چران او باشم! فرشته تعجب کنان گفت: خدا که الاغ
ندارد! مرد گفت: عجب این بندههاي او همه اسب و استر و شتر دارند و او خودش یک الاغ هم ندارد؟!! فرشته فهمید آن مقام
صفحه 50 از 68
پست هم براي این آدم نابخرد زیاد است. آن همه اعمال به صورت عبادت با این کم عقلی ارزش ندارد. 15 درباره امام نیز معرفت
لازم است تا انسان به مقامات عالی از سعادت ابدي نایل گردد. البته اینجا هم توقع آن نیست که کسی به کنه و حقیقت امام آن
چنان که هست نایل شود. همانگونه که در مورد معرفت خدا چنین است و درك حقیقت حق از محالات است. حضرت امام
ابوالحسن الرضا(ع) در این باب فرمودهاند: امام [از لحاظ موقعیت معنویش] مانند خورشید تابان است. در عین حال که تمام عالم را
در پوشش نور خود گرفته، ولی خودش در افق است! نه چشمها میتوانند آن را بیپرده ببینند و نه دستها میتوانند خود را به دامن
وي برسانند. 16 آري: بیمنه رزق الوري و بوجوده ثبتت الارض و السماء 17 آسمان و زمین در پرتو نور وجود او ثابت و برقرار و
روزي خوران از کف با کفایت او برخوردارند. اما در عین حال عقول آدمیان از درك جمال وي عاجز و ناتوانند. عقل بشر عادي
کجا و درك مقام اعلا و اقدس امام کجا تا بتواند شأنی از شئون او یا فضیلتی از فضایل او را آن چنانکه هست بیان کند؟! هم اکنون
حضرت ولیعصر(ع) همچون خورشید در حال تابش و اشراق است. به اذن خدا تمام کائنات را تحت سیطره علم و قدرت خود
گرفته و تدبیر امور عالم میکند. ما به اراده اوست که نفس میکشیم؛ به اراده اوست که می اندیشیم و میفهمیم و سخن میگوییم.
امام، یگانۀ روزگار است و نظیر و بدلی ندارد. تمام فضایل در وجود او یکجا جمع است بدون اینکه از کسی جز خدا اکتساب
کمالی کرده باشد بلکه همه چیز از جانب حضرت خالق وهاب به او عنایت شده است. 18 مقام شامخ امامان(ع) قابل درك نیست
فرمودند: ما را رب [و مدیر مستقل عالم] قرار ندهید. آنگاه[پس از تنزل دادن از مقام ربوبیت] در فضل ما هرچه خواستید بگویید و
مطمئن باشید که هرچه بگویید، به کنه و حقیقت فضل ما نمیرسید! زیرا خداوند عزوجل به ما بزرگتر و عظیمتر از آنچه که به قلب
کسی خطور میکند و به زبان وصف کنندگان شما جاري میشود عنایت فرموده است. 19 در یکی از دعاهاي ماه رجب میخوانیم:
و مقاماتک التی ... لا فرق بینک و بینها الا انهم عبادك و خلقک فتقها و رتقها بیدك. خدایا! من این طور معتقدم که میان تو و
اولیاي تو (امامان) فرقی نیست جز اینکه آنها بندة تو و مخلوق تو هستند و رتق و فتق امورشان به دست توستیعنی همانگونه که تو،
علمت محیط بر همه چیز عالم است و قدرتت نافذ در همه جاي عالم، امامان نیز چنیناند، به اذن تو علمشان محیط بر همه چیز و
قدرتشان نافذ در همه جاست. تنها فرقشان با تو این است که مخلوق تو هستند و مخلوق در عین حال که ذاتاً فاقد هرگونه کمال
است با اذن تو ممکن است واجد هرگونه کمالی باشد! مخلوق در ذات خود عدم و به اذن خدا موجود است. در ذات خود هیچ و به
اذن خدا میتواند همه چیز باشد.[اي خدا! امامان(ع)] همانا آنان با تمام کمالاتشان بنده و مخلوق تو هستند. گشودن و بستن
کارشان به دست توست. تویی که راه را به رویشان میگشایی و در آن حال همه چیز را میبینند و انجام همه کار را میتوانند و
تویی که راه را به رویشان میبندي و در آن حال از هیچ چیز آگاه نمیشوند و انجام هیچ کاري را نمیتوانند. دفع شبهات با تولد
امام جواد (ع) مردي خدمت امام رضا(ع) رسید و گفت: آقا! امام بعد از شما چه کسی خواهد بود؟ چون میدانیم که امام رضا(ع)
تا اواخر عمرشان فرزنددار نشده بودند. شاید تا سن 47 یا 48 سالگی فرزندي نداشتند و همین مطلب میان مردم موجب بحث و
گفتگو شده بود و گروه شیعه معتقدند از امام حسین(ع) به بعد، هر امامی داراي فرزندي جانشین پس از خود میباشد تا امام
دوازدهم و یکی از علائم امامت را فرزنددار بودن هر امام میدانند. و لذا وقتی میدیدند امام رضا(ع) به سن کهولت رسیده و
فرزندي ندارد، شبههاي در برخی از اذهان به وجود میآمد و در امامت امام رضا(ع) به شک و تردید میافتادند و قهرا امامت امامان
پیشین(ع) نیز زیر سؤال میرفت و سرانجام به نبوت و رسالت و اصل دیانت سرایت میکرد و لذا وقتی امام جواد(ع) متولد شد، تمام
این شبهات از بین رفت و اساس دیانت تحکیم شد و به همین جهت امام رضا(ع) فرمود: این است آن مولود مبارکی که با برکتتر
از او در اسلام براي شیعه ما متولد نشده است! 20 زیرا با آمدنش امامت پدر و همچنین امامت آبا و اجداد گذشتهاش را تثبیت و
اساس دیانت را تحکیم کرد. پس از تولد نیز به خاطر کمی سنش سوالاتی از پدر بزرگوارش میکردند. از جمله آن مرد از امام (ع)
سوال کرد: اگر حادثه اي پیش آمد [و شما از دنیا رفتید] به سوي چه کسی باید برویم؟ امام با دستشان اشاره به امام جواد(ع) کردند
صفحه 51 از 68
که بچه سه سالهاي بود و در حضور پدر ایستاده بود. مرد از روي تعجب گفت: این بچۀ سه ساله؟ امام(ع) فرمود: کودك بودن،
منافات با امام بودن ندارد. [قرآن صریحاً فرموده]: عیسی(ع) قیام به حجت کرد در حاي که سنش کمتر از سه سال بود: قال إنی
عبدالله آتانی الکتاب و جعلنی نبیا 21 گفت: من بندة خدایم، پروردگار من به من کتاب داده و پیامبرم کرده است. 22 وقتی یک
کودك نوزاد از جانب خدا نایل به مقام نبوت شده باشد، آیا تعجب دارد که امام جواد(ع) در سن سه سالگی از جانب خدا نایل به
مقام امامت گردد؟ امام جواد(ع) جلوهاي از قدرت علمی خود را نشان میدهد! در یکی از گذرگاههاي مکه یا مدینه امام جواد(ع)
در حالی که بیست و پنج ماه، یعنی دو سال به اضافه یک ماه، از عمر شریفش گذشته بود، دست در دست خادمش عبور میکرد.
در سر راه به انبوه جمعیتی رسیدند که مقابل مسجد اجتماع کرده بودند. آنجا امام (ع) مصلحت دید که گوشهاي از مقام معنوي و
قدرت علمی خود را ارایه کند تا پارهاي از شبهات که در اذهان بعضی از مردم بود برطرف گردد. دست از دست خادمش کشید.
داخل مسجد شد و روي پله منبر ایستاد و به ایراد سخن پرداخت. مردم از هر طرف رو آوردند و با تعجب و حیرت گوش فرا دادند.
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله الذي خلقنا من نوره و اصطفانا من بریته و جعلنا امناء علی خلقه و وحیه معاشر الناس انا محمدبن
علی الرضا ابن موسی الکاظم ابن جعفر الصادق. حمد و سپاس خدایی را که ما را از نور خودش آفرید و از میان مخلوقاتش برگزید
و ما را امین بر خلق و وحیش گردانید. مردم! من محمدم پسر علیرضا پسر موسی کاظم پسر جعفر صادق همین طور آبا کرام خود
را تا حضرت امیر(ع) و فاطمه زهرا(س) و پیامبر اکرم(ص) نام برد. پس از بیان آن فرمود:به خدا قسم من آنچه را که مردم در باطن
خود دارند و به آن میاندیشند، میدانم. به خدا قسم من عالمترین مردمم به آنچه که در آینده به آن خواهند رسید و آن وقایع را
خواهند دیداین علمی است که خدا پیش از آفریدن تمام خلق و پیش از بناي آسمانها و زمین به ما آموخته است. به خدا سوگند،
اگر این نبود که فعلًا ما روي مصلحت در مقابل همدست بودن اهل شرك و نفاق، موظف به سکوت هستیم، سخنی میگفتیم که
اولین و آخرین را به تعجب وا میداشت. آنگاه دست به دهان خود گذاشت و خطاب به خودش فرمود: یا محمد اصمت کما صمت
آباءك و اصبر کما صبر اولوالعزم من الرسل. محمد! ساکت باش آن چنان که پدرانت سکوت کردند. شکیبایی کن آن چنان که
پیامبران اولوالعزم شکیبایی کردند.از منبر پایین آمد؛ دست به دست خادمش داد و حرکت کرد. انبوه جمعیت در حالی که انگشت
حیرت به دندان میگزیدند با احترام و ادب کوچه باز میکردند و میگفتند: الله اعلم حیث یجعل رسالته. 23 خدا خوب میداند که
رسالتش را کجا قرار دهد و چه کسانی را به رسالت خود برگزیند و به هدایت مردم برانگیزد. 24 جریان شیعه امامی شدن علی بن
خالد زیدي مذهب. مردي به نام علی بن خالد که زیدي مذهب بود - و پس از امام سجاد(ع) به امامت زیدبن علی پسر آن حضرت
معتقد بود و اعتقاد به امامت امام باقر(ع) و امامان پس از آن حضرت نداشت - او میگوید: در سامرا شنیدم مردي را از شام دستگیر
کرده و زنجیر به گردنش نهاده و آورده و اینجا زندانیاش کردهاند آن هم به جرم اینکه ادعاي نبوت کرده است! من از این حرف
تعجب کردم که مگر آدم عاقلی هم ممکن است در میان مردمی که خاتمیت پیامبر اکرم(ص) را از ضروریات میدانند ادعاي نبوت
کنند؟! تصمیم گرفتم او را از نزدیک ببینم. با زندانبان ارتباط برقرار کردم و داخل زندان رفتم. او را مردي عاقل و فهمیده و منظم
معروف است اشتغال به عبادت داشتم. روزي « رأس الحسین » دیدم. ازجریان کارش پرسیدم گفت: من در شام در مکانی که به نام
مرد جوانی مقابل من ظاهر شد و به من گفت: برخیز همراه من بیا. من گویی که اختیار از دست داده باشم، بیدرنگ از جا برخاستم
و همراهش رفتم و ناگهان خود را در مسجد کوفه دیدم و حیرت زده شدم! گفت: اینجا را میشناسی؟ گفتم: بله، مسجد کوفه
است. به نماز ایستاد و من هم مشغول نماز شدم. پس از نماز برخاست و به من گفت: بیا. پس از چند قدم دیدم مسجدالنبی در
مدینه است! به نماز ایستادیم و پس از زیارت و نماز خود را در مکه و مسجدالحرام دیدم! به تبعیت از او مناسک را انجام دادم.
ناگهان به خود آمدم و دیدم در همان مکان اول خود در شام و رأس الحسین هستم و جز من کسی اینجا نیست!! در حیرت فرو
رفتم که آیا خوابی بود دیدم؟ پس از گذشت یک سال باز همان جریان تکرار شد و آن آقا آمد و با هم به کوفه و مدینه و مکه
صفحه 52 از 68
رفتیم و برگشتیم! من فهمیدم این خواب نیست و یک سیر واقعی است. تا خواست از من جدا بشود، دست به دامنش زدم و گفتم:
تو را قسم میدهم به حق همان خدایی که این قدرت را به تو داده است بگو که هستی؟ پس از تأمل طولانی گفت: من محمد بن
علی بن موسی هستم. این را گفت و از چشمم ناپدید شد. فهمیدم او امام جواد(ع) بوده است. این جریان را من به بعضی از دوستان
گفتم و در میان مردم نقل شد تا به گوش وزیر خلیفه عباسی محمد بن عبدالملک رسید. او که آدمی متکبر، جبار و دشمن
سرسخت آل علی(ع) بود از شنیدن این منقبت از امام جواد(ع) سخت برآشفت و دستور داد مرا به تهمت اینکه ادعاي نبوت
کردهام، دستگیر و زنجیر به گردن اینجا بیاورند و زندانیام کنند.علی بن خالد می †ماهنامه موعود شماره 52 پینوشتها: این
. 2. همان، ص 172 . سخنرانی در تاریخ 10 رجب 1425 ق. برابر با 6 شهریور 1383 ایراد شده است. 1. بحارالانوار، ج 27 ، ص 179
7. تفسیر . 6. سورة نبأ ( 78 )، آیات 1تا 3 . 5. بحارالانوار، ج 26 ، ص 2 . 4. تفسیر الصافی، مقدمههاي 4 و 8 . 3. سورة بقره( 2)، آیه 45
. 10 و 11 . مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره. 12 . 9. بحارالانوار، ج 2، ص 30 . 8. سورة نبأ ( 78 )، آیه 40 . البرهان، ج 4، ص 420
، 16 . الکافی، ج 1 . 15 . بحارالانوار، ج 1، ص 84 . 14 . سورة غافر ( 40 )، آیه 19 . 13 . سورة حدید ( 57 )، آیه 4 . تحف العقول، ص 160
. 20 . بحارالانوار، ج 50 ، ص 35 . 19 . بحارالانوار، ج 26 ، ص 2 . 17 . مفاتیح الجنان، دعاي عدیله. 18 . الکافی، ج 1، ص 201 . ص 200
.25 . 24 . بحارالانوار، ج 50 ، ص 9 . 23 . سورة انعام ( 6)، آیه 124 . 22 . بحارالانوار، ج 50 ، ص 21 . 21 . سورة مریم ( 19 )، آیه 30
همان.
سلسله اشک
حورا طوسی چه گذشته است بر این خانه خاموش، که این چنین سیاهپوش و عزادار نشسته و چشم بر دروازة امید دوخته است؟! چه
دیدهاند دیوارهاي قد کشیده و آرام که خونابه از سپیدي چهره فرو میریزند و خاك بر خاك میافشانند. چه روزهایی گذشته بر
حجت خدا که با جگري زهر خورده و مجروح، در بستر بیماري، مظلومانه ناله سر داده و کائنات، بر غبتش اشک میریزند؟
روزنههاي کلبۀ محقر امام چشم میگشایند بر این همه دورویی زجرآور. خلیفه جور، پرستار و مراقب به بالین امام میفرستد تا
بیماري و مرگ او را رویدادي طبیعی نشان داده تا جنایتش محو شود. و آن سوتر، فرزند خورشید، امید همیشۀ روزگار بشر آمده تا
دیوارهاي تزویر و تردید را فرو بریزد و بر سجادة مظلومیت پدر، نماز وداع گذارد. آمده تا در شهر غریبی پدر، در جوار جدش امام
هادي(ع) پدر را به آغوش خاك بسپارد و نجواگر رازهاي نهانی غیبت باشد. نرگسهاي عاشق، دور تا دور خانه قد کشیدهاند و از
خمار چشمان به خون نشستهشان اشک سرخ فرو میریزند. به یادبود آن همه شیدایی آسمانی که شادي بخش حجره حجرههاي این
خانه بود، تا این همه درد و داغ که برگ برگ وجودشان را به خزان غصه نشانده است •••••••••. همه آمدهاند؛ گروه گروه و
دسته دسته در و دیوار شهر، سیاه پوشیدهاند و ضجۀ عزا از پس دیوارها تا عرش بالا میرود. بعد از آن همه تنهایی و آن حصارهاي
تهدید و شکنجه و خفقان گلوگیر، بعد از آن همه غربت و مظلومیت، زندانهاي پیاپی، حالا همه آمدهاند گرد تابوتی که روح
بزرگ مردي آسمانی را بر دوش میبرد. خلیفه عباسی، پیشاپیش دستههاي عزادار، ضجه زنان، مویۀ ریا و دورویی سر داده است.
این ابا محمد » : برادر خلیفه، حجاب کفن را از آن سیماي نورانی کنار زده و مویهکنان، دروغ بیشرمانهاش را فریاد میزند که
نرگس خاتون، بر مظلومیت خورشید دل آرایش خون میفشاند و از میان همهمۀ جمع تزویر، .« است؛ به مرگ طبیعی در گذشته
گره گشاي غصههاي پدر، راه میگشاید. دستی آمده تا عطر نرگس وجودش، امضاي مظلومیت ائمه باشد. کودکی خردسال که از
در و دیوار همین کلبه قد کشیده و زجر تنهاییهاي پدر چشیده؛ آمده تا بر سجادة پدر، نماز وداع بگزارد و تار و پود دورویی خلفاي
جنایتکار را درهم ریزد. کسی آمده است، با دریاي اشک و امید. جمع تزویر، شیرازه گم کرده و از هم پاشیده و ویرانتر نیز خواهد
شد. عطر نرگس نجابتش همه جا را پر کرده و غربت نگاه آسمانیاش، داغها را تازهتر کرده است.
صفحه 53 از 68
عصر روشن ایمان
نسرین رامادان و خورشید ایمان، آرام آرام از مشرق نگاه تو درخشید و انوار نورانی وجودت، شهاب گونه، سینه آسمان را شکافت
و آغاز شد. صبح مبارکی که نویدگر حکومت مهر تو بر سرزمین دلها بود. از کران تا کران، همه در تماشاي جلوههاي جمالت،
چشم شده بودند. خاك، مشتاقانه براي پابوسی قدمهایت جوانه میزد و میشکفت. آسمان در پیشگاه جبروتیات، سر بر خاك
ذلت نهاده بود و گوش به فرمانت داشت. فرشتگان، در وسعتی بینهایت و در سکوتی عظیم، مبهوت زیبایی تو بودند. اینک،
ملکوت هستی در چنبرة ولایت تو بود. اینک، بیکرانۀ لاهوت، تنها سمت کوچکی از چشم انداز نگاه تو را پر کرده بود. اینک،
هستی بر مدار تو میچرخید و زمان، افسار دقایقش را به دست تو سپرده بود. گویی عالم به جسمی بیجان میماند که تنها با اتصال
به چشمان تو جان میگرفت. گویی آن به آن، نور وجودت در رگهاي خالی موجودات جاري میشد و روح زندگی را در تمامی
ذرات میدمید. صبح نهم ربیع الاول بود و روز آغازین فرمانروایی عشق. صبح نهم ربیع الاول بود و روز حکومت فارس الحجاز!
هستی در تب و تاب عجیبی افتاده بود. گویی این پیامبر بود که از حراي زمان بیرون میآمد و به اذن خدا به اسم اعظمش تکلم
میکرد. گویی این علی(ع) بود که آمده بود تا براي همیشه، ریشه ظلم و ستم را از صفحه روزگار محو کند. گویی این حسین(ع)
بود که آمده بود تا زنده کند روح حقیقت را در کالبد زمان! چه صبح صادق روشنی بود و چه نسیم فرحبخشی میوزید! کجایی
اي ابن ملجم که بنگري ادامه حکومت عدل علی(ع) را! اینک، اي اهالی دروغ، اهالی کفر، اهالی دوزخ و آتش، این آخرین سلالۀ
مصطفی(ع) است که در باشکوهترین جلوه در آمده است تا آغاز کند پادشاهی عالم را. این مهدي است که در شام تیره دین، به
درخشیدن در آمده تا از پایه فرو ریزد کاخ حکومت شیطان را. این بقیه الله(ع) است که میآید تا طومار زندگی تبهکاران را در هم
پیچد و آغاز کند عصر روشن ایمان را...
سلام و صلوات بر تو باد
نزهت بادي سلام بر برکت دستانت که می?تواند نان رزق هزار سفره خالی را مهیا کند! سلام بر راستی قدم هایت که می?تواند
صراط مستقیمی را نشان دهد که هیچ پایی بر آن نلرزد و خطا نرود! سلام بر فراخی سینه?ات که می?تواند همه جهان را تنگ در
آغوش رحمت خویش بکشد و باز هم براي بخشش پشیمانان، جا داشته باشد. سلام بر شیوایی کلامت که می?تواند خشن?ترین
دلهاي سنگی را نرم و از آنها زمزم نور، جاري کند. سلام بر عبادتت که می?تواند جماعت بیکران اقتداکنندگان را تا معراج خدا
ببرد و از عشق، سرشارشان سازد! سلام بر تو اضعت که می?تواند هر غریب دور افتاده?اي را همنشین تو کند و هر خانه به دوش
آواره?اي را به همسایگی تو بکشاند. سلام بر شجاعتت که می?تواند چون شمشیري، قلب پر کینه دشمنان اسلام را بشکافد و یک
تنه، سپر همه جانبه دین خدا شود! سلام بر عدالتت که می?تواند دست عرب و عجم، فقیر و غنی، برده و ارباب را در دست هم
بگذارد و همه را جز به چشم تقوا ننگرد! سلام بر ایثارت که می?تواند طعام خویش به فقیر رهگذر بدهد و لباس خود بر تن سائل
پشت در بپوشاند. سلام بر علمت که می?تواند شهري باشد به بی?کرانگی ابدیت، با دروازه?اي که هیچ پرسشی را بی?جواب
نمی?گذارد. سلام بر صبرت که می?تواند خاکستر جفا از موهایت بتکاند و رد تازیانه?ها را دنبال نکند. سلام بر امانتداريات که
می?تواند تو را محرم همه رازهاي مبهم و دردهاي مجهول کند. سلام بر وفاداريات که می?تواند رشتۀ هر عهد و پیمانی را محکم
کند و باعث بقاي هر قول و قراري باشد. سلام بر لحظه لحظه عمري که جز با نزول رحمت و فرود هدایت بر خلایق نگذشت! و
سلام و صلوات بر رسولی که ولادتش نقطه عطفی در تاریخ انسانیت است!
شعروادب
صفحه 54 از 68
کسی میآید کسی می?آید از یک راه دور آهسته آهسته شبی هم می?کند زینجا عبور آهسته آهسته غبار غربت از رخسار
غمگین دور می?سازد و ما را می?کند غرق سرور آهسته آهسته دل دریایی ما را به دریا می?برد روزي به?سان ماهی از جام بلور
آهسته آهسته ازین رخوت رهایی می?دهد جانهاي محزون را درونها می?شود پر شوق و شور آهسته آهسته نسیم وحشت پاییز را
قدري تحمل کن بهار آید اگر باشی صبور آهسته آهسته کسی می?آید و می?گیرد احساس خدایی را ز انسانهاي سرشار از غرور
آهسته آهسته فنا می?گردد این تاریکی و محنت ز دنیامان ز هر سو می?دمد صدگونه نور آهسته آهسته به سر میآید این دوران
تلخ انتظار آخر و ناجی می?کند اینجا ظهور آهسته آهسته ز الطاف خداوندي حضورش را تمنا کن که او مردانه می?یابد حضور
آهسته آهسته هوروش نوابی دیدة بیناي دل چشم به ره مانده?ام و بی?پناه منتظرم تا تو بیایی ز راه تا بدمد ماه رخت لحظه?اي
دیده به در دوختهام ماه ماه خسته?ام احساس خطر می?کنم غیر توام نیست دگر تکیه?گاه نیست، نمانده، نبود، کو؟ کجا؟ در دل
شوریده من غیر آه کوه غم است این و کنون لازم است معجزه?اي تا بشود کوه کاه بود غباري و سواري نبود گشت تمام لحظاتم
تباه راه گذر را تو نشانم بده کز سر راهت گذرم گاه گاه دیده بیناي دلم باش تو تا نروم با سر و گردن به چاه بر دلم افتاده که
خواهی رسید خندهکنان از خم این کوره راه منتظرم، منتظرم اي عزیز تا که بیایم به رهت دادخواه هوروش نوابی آنروز که دوران تو
گردد از پرده اگر ماه پري چهره درآید با غمزه مستانه خود جلوه?گر آید ما را دگر از هجرت او شکوه سرآید از غیبت اگر ماه
فروزنده درآید آفاق، گلستان شود از فیض جمالش آن لعل لبش گر به تکلم شود آغاز با نغمه داوودي اگر سر دهد آواز زیبا صنم
ار جلوه نماید به دو صد ناز در هر قدمش آیتی از نو کند اعجاز مستانه جهان گردد از آن اوج کمالش گر پرده از آن جلوه تابنده
گشاید گر برقع از آن چهره تابنده گشاید انوار تجلی شه پاینده گشاید بر تشنه دلان چشمه زاینده گشاید خرم شود هر عاشق
مسکین ز وصالش زیبا بود آن چهره ماهش به تماشا زیباتر از آن یوسف زیباي دل آرا یک لحظه برون آر از آن پرده خدایا تنها نه
منم جلوه او را به تمنا عالم بود از حیرانی آن نقطه خالش زیبا شود آن روز که دوران تو گردد روزي که جهان پهنه جولان تو
نیز به قربان تو گردد ما نیز گرفتار غم عشق و خیالش هادیشهر - رضا « رضا » ، گردد اقلیم جهان زیر سواران تو گردد با شیعه
قاسم?زاده شرار عشق دلم به یاد تو امشب بهانه میگیرد نشان وصل تو را عاشقانه میگیرد ز خوان عشق تو اي یوسف اهورایی
کبوتر دل من آب و دانه میگیرد اگر فراق تو از دیده روشنی برده است شرار عشق تو در دل زبانه میگیرد شده است ساغر جان پر
ز خون دل شاید کمان عشق تو دل را نشانه می گیرد آیۀ حفسن سراغ ما تو بیا اي بهار جاویدم که از فراق تو سردي گرفته امیدم
نمیتوان ز دو چشمت نخواند آیۀ حسن ملازم است نگاهت براي خورشیدم زمان هجرت تو سال و ماه نشناسد سفید مویی من یک
نشان ز تبعیدم من آن سکوت غریبانه را چه چاره کنم؟ سکوت کردم و گفتم تراست تقلیدم تویی ستاره، تویی ماه، هم تویی
خورشید منم چو ذره که بی انتهاست تصعیدم یگانگی کن و یکرنگی اي تضاد تناسب تقارب تو رساند مرا به توحیدم تمام لحظۀ
رنگین در انکسار شفق بود گذشت تاري شبها گریخت تهدیدم بیا تو اي همه مهر و وفا کجایی تو رقیب میشکند اقتدار تأییدم
بخوان به محفل جانان به یک اشاره مرا که آن اشاره برون آورد ز تردیدم محمد شکوهی زنگانی - زنجان اشراق شاعرانه اي با
توگشته گویا، آوا، نوا، ترانه از بهر با تو بودن، دارد دلم بهانه تر گشته دفتر من، از مثنوي چشمم کی شاعري سروده، چون چشم من
ترانه هر شب به یاد رویت، خواندم نماز باران وقتی که استجابت، زد در دلم جوانه طرح دوبارهاي زد، رنگین کمان خود را از چشم
شرجی من، دریاي بیکرانه چون شعلههاي آتش، احساس غربت من با هر نفس کشیدن، از دل کشد زبانه در راه تو نشاندم، فانوس
دیدهام را شاید شبانه آیی، اي دلستان! به خانه هر روز همچو مجنون، آوارهام به صحرا هر شب تو را سرودم، با گریۀ شبانه وقتی
بهار چشمت، میخواندم به گلشن کی بلبل دل من، دارد هواي لانه از جذر و مد چشمم، وصل و فراق پیداست از غیبت و
حضورت، بهتر از این نشانه؟ اي عقل سبز عاشق، سرخ از بیان حسنت روح غزل! که کردي در سینه آشیانه شاید شبی بیایی، در بزم
انتظارم تقدیم تو نمایم، یک شعر عاشقانه پیوسته میتراود، بر قلب زار عاشق از چشم شرقی تو، اشراق شاعرانه محمدعلی جعفریان
صفحه 55 از 68
(عاشق) - کرج ادرکنی اي حجت حق، مظهر ذات، ادرکنی! اي ذات تو مصدر صفات، ادرکنی! اي نقطه مرکز، اي ولایت واجب
اي دایرهدار ممکنات، ادرکنی! اي مخزن سرّ کردگار، ادرکنی! اي هم تو نهان و آشکار، ادرکنی! بگزیده براي خویش، هر کس
یاري اي درد و جهان مرا تو یار، ادرکنی! حسین صغیر اصفهانی امید زمین بیا و ختم کن به چشمهایت انتظار را به بیصدا تبسمی،
صدا بزن بهار را نبودن تو کوه را پر از سکوت کرده است و دشتهاي خسته از قرون بی شمار را به گوشه چشمی از تو دردها به باد
میروند بزن به زخم عشق آن نگاه شاهکار را بیا که مدتیست از میانه، نو رسیدهها به گوشه راندهاند عاشقان کهنهکار را تمام
جمعهها زمین، امیدوار میشود که پرکنی از آفتاب، آسمان تار را بریز خون تازة عبور زیر گام خود رگان خشک جادههاي خفته
رکاب در رکاب تو، به سمت شعله » در غبار را نشسته در غروب، روي زین اسب خستهاش نظاره میکند گذشت تند روزگار را
برآور آروزي واپسین این سوار را! حمیدرضا شکارسري ستون آسمانها کجایی اي ستون آسمانها تکیهگاه تو زمین و عرش « تاختن
و فرش و کهکشانها خاك راه تو خلایق شب به شب حیران زخال رویت اي خورشید ملایک صف به صف رقصان به گرد روي
ماه تو دو ابروي تو شاهین وزینف خلقت است آري! جهان میزان شده از قاب قوسین نگاه تو سپیده از سپیداي نگاهت رنگ
میگیرد و شب آغاز میگردد ز گیسوي سیاه تو شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل کجا دست نجاتی هست جز دست
پناه تو؟ تو آن خورشید رخشانی که بر این آستان هر روز تمام آفرینش میگذارد سر به راه تو! یدالله گودرزي
آیینه صداقت
سیدعلی اصغر موسوي هفدهمین روز از بهارانۀ ربیع است! بهاري در بهار مدینه شکوفا شد و آسمان، تمام توجهش به زمین است.
می?دهد و این مناسبت زیبا با نام و یاد پیامبر عشق و آیینه جمال دلاراي « محمدي » عطر گل?هاي « بنی?هاشم » کوچه?هاي محله
الهی، محمد مصطفی(ص) متبرك است. گویی آسمان، در برابر زمین به تواضع ایستاده است و پرده از روي اسرار خود برداشته،
ناشناختههایش آشکار و انوارش فراگیر شده است. چیست این شادمانه آسمان و زمین؟ چیست این شور پنهان در هیجان کاینات؟
می?آید از کانون « آب زنید راه را » ... ؟ کیست این که می?آید از کانون مهر؟ کیست این که می?ریزد به دامان بهاران، شور عشق
فرا خواهند خواند. می?آید از سمت آسمان، آیینه?اي که پرتو انوار الهی را در سراسر « تصدیق نامش » عشق، نوري که آفاق را به
کلامش سوگند خواهند خورد و نامش در « صداقت » که پیک علوم آسمان زمین، به « پیام آوري » زمین خواهد گسترد. می?آید
ذهن کاینات فراگیر خواهد شد. شکوهمندي که گیرایی کلامش، نغمه?هاي آسمانیرا به سکوت وا خواهد داشت. قرآن به تفسیر
« جابر بن حیان » کلامش را « کیمیاي » . علوي اش خواهد بالید و تشنگان حقیقت، آستان نشین درگاه کبریایی?اش خواهند شد
و... تکثیر کرد. می?آید از سمت بهاري?ترین فصل هستی، تا در « زراره بن اعین » اش را ابوبصیر و روایت حدیثش را » فقه « صداقت
به بزرگی و عزت برسد در علم و عصمت، در عفت و تقوا، در ایمان و شرافت، در ذات و نسب. بانویی که « خاتونی » دامان عصمت
را برابر نگاه آسمان خواهد گرفت تا افلاکیان پی به عظمت آل الله ببرند. آیینه?اي که بازتاب نور « آیینه صداقت » ترین « صادق »
که به قله سترگ دانش « امامی » روشن شده است. می?آید « ششمین شاخه طوبا » الهی درزمین است و از پرتو شعشعه ذاتش چرخ
تشیع » که درعصر استبداد و جهل، کشتیبان تنها سفینه حقیقت « امامی » خواهد ایستاد و جاهلان عصر را صلا خواهد داد. می?آید
« فقه جعفري?اش » که عظمت « امامی » امویان و عباسیان، سرگردان نماند. می?آید « دین شویی » خواهد شد تا در گرداب «( علوي(ع
ید » راه?گشاي، تمام بن بست?هاي فري خواهد شد و به پرچم سبز تبارش، اعتباري پایان?ناپذیر،خواهد بخشید. می?آیدتا با
دانش، پیروان نور را، به سرمنزل مقصود راهنما باشد. حضور حضرتش، فرصتی زیبا و قسمتی زیباتر از تقدیرات الهی در « بیضاي
اللهم صل علی جعفر بن محمد الصادق(ع) » : سرنوشت ماست؛ مقدمش گلباران و نام عزیزش، قرین صلواتمان باد
صفحه 56 از 68
فهرست تجاوزات صهیونیست ها در سال جاري میلادي به مسجد الاقصی
2004/1/1 - ممانعت پلیس صهیونیستی از ورود خودروهاي حامل مواد غذایی براي افطار روزه داران در مسجد الاقصی
از مهم ترین دستاوردهایم این که شیخ رائد »: -2004/1/28 تساحی هنگبی وزیر امنیت داخلی رژفیم صهیونیستی مفتخرانه می گوید
.«" صلاح را بازداشت و مسجد شهاب الدین در الناصره را ویران کردم و به یهودیان اجازه دادم که وارد مسجد الاقصی شوند
تظاهرات تحریک آمیزي در اطراف دیوارهاي مسجد الاقصی برگزار می کند. شعار این « تکوماه » 2004/2/3 - حزب صهیونیستی
16 باب منزل را « العاد » 2004 - انجمن صهیونیستی /2/ بود. 8 « تخریب مسجد الاقصی و ساخت هیکل کذایی به جاي آن » تظاهرات
در روستاي سلوان در مجاورت مسجد الاقصی در چارچوب فعالیت هایش براي یهودي سازي اطراف این مسجد به اشغال خود در
2004 - گروهی از یهودیان افراطی ستون هاي باستانی نزدیک موزه اسلامی داخل محوطه مسجد الاقصی را که /2/ می آورد. 9
تهدیدات گروه »: 2004 - روزنامه عبري زبان یدیعوت آهارانوت می نویسد /2/ تاریخ آن به صدر اسلام باز می گردد، ویران کرد. 9
«. هاي افراطی یهودي مبنی بر تخریب مسجد الاقصی در مقابل آنچه طرح شارون براي عقب نشینی از نوار غزه نامیده می شود
2004/2/13 - پلیس صهیونیستی قدس را به محاصره شدید خود در می آورد و از ورود نمازگزاران فلسطینی به صحن مسجد
2004 - روز یکشنبه 100 متر از دیوار منتهی به باب المغاره یکی از درب هاي اصلی مسجد /2/ الاقصی جلوگیري می کند. 15
2004 - اتوبوس حامل نمازگزاران فلسطینی /2/ الاقصی به علت حفاري هاي دشمن صهیونیستی در زیر این مسجد فرو رویخت. 21
ساکن عکا و المکر که از مسجد الاقصی به مناطق خود باز می گشتند، هدف حمله یهویان افراطی در قدس قرار گرفت و شیشه
2004 - شهرداري قدس از پلیس صهیونیستی خواست که به یک /2/ هاي آن فروریخت و شماري از مسافران نیز زخمی شدند. 23
هیأت صهیونیستی براي ورود به مسجد الاقصی اجازه دهد. این درخواست در راستاي تلاش پیاپی صهیونیست ها براي دخالت در
2004 - نیروهاي صهیونیستی در جریان برگزاري /2/ امور این مسجد و به بهانه ترمیم ساختمان مسجد الاقصی صورت گرفت. 27
امناي » 2004 - سازمان تندروي /3/ نماز جمعه به مسجد الاقصی یورش بردند و 24 فلسطینی از جمله چند زن را زخمی کردند. 2
با ارائه دادخواستی به دیوان عالی رژیم صهیونیستی از این دیوان خواست که مانع عملیات بازسازي و ترمیم مسجد « جبل الهیکل
2004 - روزنامه هاي فلسطین از طرح انجمن العاد براي احداث یک مجتمع تجاري و /3/ الاقصی و مقدسات اسلامی شود. 4
2004 - آنچه سازمان پارك ها و فضاي سبز رژیم صهیونیستی نامیده می /3/ گردشگري در طرف بیرونی باب المغاربه خبردادند. 18
شود، بخشی از دیوار قبرستان الرحمه در مجاورت مسجد الاقصی را ویران ساخت. شمار زیادي از صحابه کرام و تابعین و علماي
2004 - موشه کتساب رئیس جمهور رژیم صهیونیستی در یک گفت و گوي مطبوعاتی /3/ مسلمان در این قبرستان دفن هستند. 19
2004 - سرلشکر میکی لیفی /3/ به شدت انتقاد کرد. 25 « مسجد الاقصی در خطر است » از شیخ رائد صلاح به خاطر طرح شعار
2004/3/26 - پلیس «. آتشفشانی که در حال فعال شدن است »: رئیس پلیس قدس وضع مسجد الاقصی را این گونه توصیف کرد
2004 - شهرك نشینان /3/ صهیونیستی از ورود افراد زیر 45 سال به صحن مسجد الاقصی براي اداي نماز جمعه جلوگیري کرد. 31
صهیونیست دو ساختمان را در محله سلوان در مجاورت مسجد الاقصی براي تشدید محاصره این مسجد و یهودي سازي اطراف این
2004 - حزب تکوماه تظاهرات تحریک آمیزي را در اطراف دیوار مسجد الاقصی و دروازه هاي /3/ مکان مقدس اشغال کردند. 31
2004/4/ آن برگزار کرد. در این تظاهرات شعارهایی در حمایت از احداث سومین هیکل کذایی به جاي این مسجد سر داده شد. 1
- پلیس صهیونیستی طی سه هفته پیاپی از ورود افراد زیر 45 سال به مسجد الاقصی براي اداي نماز جمعه جلوگیري و شهر قدس و
2004 - ارائه گزارشی سري به شارون براي بستن مصلاي /4/ اطراف مسجد مبارك الاقصی را به پایگاه نظامی تبدیل کرد. 1
2004 - نیروهاي صهیونیست در هنگام برگزاري مراسم نماز جمعه به مسجد /4/ مسجد الاقصی به روي نمازگزاران 2 « المروانی »
2004 - سازمان هاي امنیتی دشمن /4/ الاقصی حمله کردند و 45 نمازگزار را زخمی و 15 نفر دیگر را بازداشت کردند. 5
صفحه 57 از 68
صهیونیستی بر افزایش شدت تهدیدات گروه هاي تندرو براي تخریب مسجد الاقصی در مقابل طرح شارون براي عقب نشینی از
2004 - طی دو روز شهرك نشینان صهیونیست به مسجد الاقصی یورش بردند و می خواستند که /4/ نوار غزه تاکید کردند. 8
2004 - پلیس صهیونیستی از ورود افراد زیر 45 سال به مسجد الاقصی /4/ مناسک عجیب و غریب دینی خود را به جاي آوردند. 9
راهپیمایی » 2004 - گروه هاي یهودي با برگزاري تظاهراتی تحت عنوان /4/ براي به جاي آوردن نماز جمعه جلوگیري کرد. 26
2004 - پلیس /5/ در اطراف مسجد الاقصی شعارهاي نژادپرستانه اي علیه عرب ها و دین مبین اسلام سردادند. 16 « دیوارها
صهیونیستی شیخ عکرمه صبري مفتی قدس و سرزمین فلسطین را به خاطر خطبه آتشین وي علیه صهیونیست ها در مسجد الاقصی
2004 - در سی و هفتمین سالگرد اشغال قدس و مسجد الاقصی، آنچه سازمان میراث فرهنگی رژیم /5/ تحت بازجویی قرار داد. 19
صهیونیستی نامیده می شود، همچنان بر قلب حقایق و اقدامات تحریک آمیز خود علیه مسجد الاقصی ادامه داد و اعلام کرد که به
- 2004/5/ زودي دیوار شرقی مسجد الاقصی به علت ترمیم بخش هایی از این مسجد توسط اداره اوقاف تخریب می شود.! 21
پلیس صهیونیستی اطراف مسجد الاقصی را به پایگاهی نظامی تبدیل و از ورود نمازگزاران زیر 45 سال به داخل این مسجد
2004 - طرح جدید صهیونیست ها براي تغییر بافت جمعیتی شهر قدس. این طرح در چارچوب سیاست هاي /6/ جلوگیري کرد. 1
2004 - شهرداري /6/ یهودي سازي این شهر مقدس و کوچاندن فلسطینیان ساکن آن به آن سوي دیوار نژادپرستانه حایل ارائه شد. 2
2004 - رژیم صهیونیستی طرح /6/ قدس با صدور دستوري از ترمیم قبرستان یوسفیه در مجاورت دیوارهاي قدس جلوگیري کرد. 3
- 2004/6/ دیگري را براي احداث یک محله یهودي نشین در نزدیکی باب الساهره در داخل دیوارهاي شهر قدس ارائه کرد. 4
پلیس صهیونیستی براي چندمین بار از ورود نمازگزاران زیر 45 سال به مسجد الاقصی براي به جاي آوردن نماز صبح ممانعت کرد.
2004/6/8 - اداره اوقاف اسلامی از وقوع آتش سوزي در داخل مسجد الاقصی به علت ممانعت نیروهاي اشغالگر صهیونیستی از
2004 - نیروهاي صهیونیستی مخفیانه پایگاه نظارتی /6/ خارج ساختن علف هاي هرز و پاکسازي محوطه مسجد هشدار داد. 22
منتقل کردند. این پایگاه قبلا در خارج از دیوار مسجد مبارك « المروانی » نیروهاي پلیس را به داخل مسجد الاقصی در کنار مصلاي
« المروانی » 2004 - پلیس صهیونیستی به مسجد الاقصی حمله کرد و از عملیات بازسازي و ترمیم مصلاي /6/ الاقصی قرار داشت. 30
- 2004/7/ 2004 - افراد ناشناسی در پی به آتش کشاندن مسجد البراق در داخل مسجد الاقصی بودند. 6 /7/ جلوگیري نمود. 4
یهودیان تندرو به مسجد الاقصی حمله کرده و یکی از نگهبانان آن را مورد ضرب و شتم شدید قرار دادند. رئیس سازمان اطلاعات
2004 - میکی لیفی رئیس پلیس /7/ صهیونیستی نیز نسبت به تشدید اقدامات راستگرایان افراطی علیه مسجد الاقصی هشدار داد. 7
4000 - 2004/7/ قدس مخفیانه وارد مصلاي" المروانی "شد و پلیس صهیونیستی نیز از داخل این مسجد نقشه برداري کرد. 18
- 2004/7/ شهرك نشین صهیونیست در تظاهرات تحریک آمیز در اطراف مسجد الاقصی و دروازه هاي آن شرکت کردند. 19
پلیس صهیونیستی جهانگردان و یهودیان را وارد مسجد الاقصی کرد. این افراد لباس زننده اي به تن داشتند و با بدنی نیمه عریان
2004 - چند دختر جوان یهودي در روز عروسی خود وارد مسجد الاقصی شدند و مناسک /7/ وارد این مکان مقدس شدند. 20
24 - تساحی هنگبی وزیر امنیت داخلی دشمن صهیونیستی /7/ عجیب خود را به جاي آوردند و به رقص و پایکوبی پرداختند. 2004
خطر واقعی مسجد الاقصی را تهدید می کند و گروه هاي یهودي تندرو در صدد »: در یک گفت و گوي مطبوعاتی اظهار داشت
احتمال دارد که یک هواپیماي بمب گذاري شده و یا یک » : 25/7/2004 - روزنامه عبري زبان هاآرتص نوشت «. تخریب آن هستند
یهودي با اجراي عملیات انتحاري مسجد الاقصی را تخریب کند و ممکن است که یکی از شخصیت هاي برجسته اداره اوقاف
خواستار تخریب « امناي جبل الهیکل » 26/7/2004 - یهودا عتسون تروریست از سرکردگان باند «. اسلامی در شهر قدس ترور شود
27 - گروه هاي تندرو یهودي در سالگرد آنچه تخریب معبد کذایی نامیده می شود، به مسجد الاقصی /7/ مسجد الاقصی شد. 2004
31 - نیروهاي پلیس رژیم صهیونیستی از فریاد الله اکبر /7/ حمله کردند و هزاران نفر از آنها در میدان البراق تجمع کردند. 2004
صفحه 58 از 68
در داخل محوطه مسجد الاقصی « روح و جان ما فداي تو اي اقصی » کودکان شرکت کننده در اردوهاي تابستانی و سردادن شعار
پلیس صهیونیستی به تکنولوژي پیشرفته و لازم براي حفاظت از »: 2004 - هنگبی بار دیگر اظهار داشت /8/ جلوگیري کردند. 1
2004/8/2 - درگذشت یکی از کارکنان اداره اوقاف اسلامی در داخل مسجد الاقصی بر اثر سکته «!!!!. مسجد الاقصی نیاز دارد
قلبی. وي پس از مشاهده صحنه هاي شکنجه یکی از افراد خیر ساکن ام الفحم به وسیله نیروهاي پلیس صهیونیستی درگذشت. این
فلسطینی خیر در حین مشارکت بازسازي و عملیات ترمیم این مسجد مورد ضرب و شتم شدید نیروهاي پلیس قرار گرفت.
2004/8/2 - سازمان محیط زیست و پارك هاي رژیم صهیونیستی از دفن یکی از ساکنان شهر مقدس قدس در قبرستان الرحمه در
احتمال دارد که افسران تندروي »: 2004 - سازمان اطلاعات دولت عبري اعلام کرد /8/ مجاورت مسجد الاقصی جلوگیري کرد. 3
2004/8/7 - یک شهرك «. ارتش موشک هاي لاو را در اختیار گروه هاي یهودي افراطی براي تخریب مسجد الاقصی قرار دهند
به مسجد الاقصی حمله کند. « کودك الاقصی و مقدسات سه گانه » نشین یهودي می خواست که در هنگام برگزاري جشنواره
2004/8/16 - تظاهرات «. جشنواره صندوق کودك الاقصی اقدامی تحریک آمیز و خطرناك است »: 2004/8/8 - موشه کتساب
2004 - به مدت سه هفته مجسمه جدید سومین هیکل کذایی در /8/ تحریک آمیز صهیونیست ها در اطراف مسجد الاقصی 19
2004 - لو رفتن کمک مالی یک ثروتمند آمریکایی به یهودیان براي تخریب /8/ پارلمان رفژیم صهیونیستی به نمایش درآمد. 19
2004 - بروفسکی رئیس پلیس شمال سرزمین هاي اشغالی 48 به بازداشت رهبر جنبش اسلامی فلسطین /8/ مسجد الاقصی 23
2004 - حملات رسانه اي تحریک /9/ دانست. 2 « شاباك » اشغالی 48 افتخار کرد و آن را نشانه افتخاري براي پلیس و سازمان امنیت
2004 - دیوان عالی رژیم صهیونیستی بنا به دستوري /9/ آمیز و بی سابقه برخی گروه هاي یهودي علیه اداره اوقاف اسلامی قدس 6
از خارج ساختن خاك هاي عملیات بازسازي و ترمیم مسجد الاقصی به صورت موقت جلوگیري کرد. منبع: مرکز اطلاع رسانی
http://www.palestine-info.info فلسطین
خون و باروت